فیک شیرینی کوچولوی من پارت ۴
داخل سینما *
از زبان راوی
هر کی یه چیپس گرفت ، برای اینکه خرج زیاد نشه و فوکوزاوا مجبور نباشه همش رو پرداخت کنه هرکی پول آورده بود تا خودش حساب کنه ( بایدم خودتون حساب کنین ، فقیر ها 😐 ) همه چیپس هاشون تو دستشون بود و داشتن میرفتن سمت سالن سینما ، از شانسشون بلیت VIP داشتند پس خیلی نگران نبودن . البته رانپو جز چیپس یه عالمه خوراکی دیگه هم خریده بود و داشت لیستی که صاحب بوفه بهش داده بود رو میخوند. رانپو : چیپس یک عدد ، شکلات ۴ عدد ، آب میوه ی هلو ۴ عدد ، آب میوه ی سیب ۴ عدد ، پف و فیل ۵ عدد . عالیه هر چی خریدم هست 😊 که یوسانو با یه نگاه وات دِ فاز بهش نگاه کرد و گفت : الان میخوای اینا رو کجات جا کنی ؟ 😑 رانپو : تو جیبم هر چقدر اضافه اومد هم بعدا میخورم 😊 هیناتا هم یه خنده ی بامزه و کوچیک کرد و با لپ های گل افتاده گفت : من که فکر نمیکنم بتونی همش رو بخوری خیلی زیاده 🤭 رانپو : خب میتونیم با هم بخوریم 😊 وقتی رانپو متوجه حرفی که زد شد ، هر دو سرخ شدن . داشتن به سمت سالن میرفتن که یه مرده که داشت تند راه میرفت خورد به هیناتا و چیپس هاش افتادن زمین و کثیف شدن ( آخی خدا بیامرزتشون. میتونستم خودم بخورمشون 😔 ) دازای دستش رو گذاشت رو شونه ی مرده و با عصبانیت گفت : هواست رو جمع کن مرتیکه 🤬 و مرده که پشماش ریخته بود زیر سوسکی در رفت 😂 رانپو : ع عب نداره می میتونی با من بخوری 😳 و هر دو همچنان سرخ ( بابا خجالت نداره دیگه چیه مگه می خواد بکونتت که انقدر سرخی همش ؟ 😤 ) همه نشستن رو صندلی هاشون و طبق معمول رانپو و هیناتا پیش هم نشستن ولی تا موقعی که میخواستن شروع کنن چیپس بخورن و فیلم رو تماشا کنن سرخ بودن که باید باهم چیپس بخورن ولی یکم که گذشت عادت کردن و باهم دیگه چیپس میخوردن و محو فیلم شده بودن . چون مردم یکم سر و صدا میکردن فوکوزاوا گفت : فکر کنم از اینجا که بریم بیرون سر درد بشم 😮💨 و کونیکیدا که کنارش نشسته بود گفت : نگران نباشین رئیس خودم ساکتشون میکنم 😠 فوکوزاوا : نه نه لازم نکرده 😓 * پرش زمانی به بعد فیلم *
از زبان رانپو
فیلم تموم شد و وقتی از سالن اومدیم بیرون که بریم با تعجب دیدم که هیناتا دستم رو گرفت و گفت : .....
پارت بعد رو یا امروز میزارم یا فردا 😅
از زبان راوی
هر کی یه چیپس گرفت ، برای اینکه خرج زیاد نشه و فوکوزاوا مجبور نباشه همش رو پرداخت کنه هرکی پول آورده بود تا خودش حساب کنه ( بایدم خودتون حساب کنین ، فقیر ها 😐 ) همه چیپس هاشون تو دستشون بود و داشتن میرفتن سمت سالن سینما ، از شانسشون بلیت VIP داشتند پس خیلی نگران نبودن . البته رانپو جز چیپس یه عالمه خوراکی دیگه هم خریده بود و داشت لیستی که صاحب بوفه بهش داده بود رو میخوند. رانپو : چیپس یک عدد ، شکلات ۴ عدد ، آب میوه ی هلو ۴ عدد ، آب میوه ی سیب ۴ عدد ، پف و فیل ۵ عدد . عالیه هر چی خریدم هست 😊 که یوسانو با یه نگاه وات دِ فاز بهش نگاه کرد و گفت : الان میخوای اینا رو کجات جا کنی ؟ 😑 رانپو : تو جیبم هر چقدر اضافه اومد هم بعدا میخورم 😊 هیناتا هم یه خنده ی بامزه و کوچیک کرد و با لپ های گل افتاده گفت : من که فکر نمیکنم بتونی همش رو بخوری خیلی زیاده 🤭 رانپو : خب میتونیم با هم بخوریم 😊 وقتی رانپو متوجه حرفی که زد شد ، هر دو سرخ شدن . داشتن به سمت سالن میرفتن که یه مرده که داشت تند راه میرفت خورد به هیناتا و چیپس هاش افتادن زمین و کثیف شدن ( آخی خدا بیامرزتشون. میتونستم خودم بخورمشون 😔 ) دازای دستش رو گذاشت رو شونه ی مرده و با عصبانیت گفت : هواست رو جمع کن مرتیکه 🤬 و مرده که پشماش ریخته بود زیر سوسکی در رفت 😂 رانپو : ع عب نداره می میتونی با من بخوری 😳 و هر دو همچنان سرخ ( بابا خجالت نداره دیگه چیه مگه می خواد بکونتت که انقدر سرخی همش ؟ 😤 ) همه نشستن رو صندلی هاشون و طبق معمول رانپو و هیناتا پیش هم نشستن ولی تا موقعی که میخواستن شروع کنن چیپس بخورن و فیلم رو تماشا کنن سرخ بودن که باید باهم چیپس بخورن ولی یکم که گذشت عادت کردن و باهم دیگه چیپس میخوردن و محو فیلم شده بودن . چون مردم یکم سر و صدا میکردن فوکوزاوا گفت : فکر کنم از اینجا که بریم بیرون سر درد بشم 😮💨 و کونیکیدا که کنارش نشسته بود گفت : نگران نباشین رئیس خودم ساکتشون میکنم 😠 فوکوزاوا : نه نه لازم نکرده 😓 * پرش زمانی به بعد فیلم *
از زبان رانپو
فیلم تموم شد و وقتی از سالن اومدیم بیرون که بریم با تعجب دیدم که هیناتا دستم رو گرفت و گفت : .....
پارت بعد رو یا امروز میزارم یا فردا 😅
۳.۸k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.