به سمت اتاق رفتی و در زدی
به سمت اتاق رفتی و در زدی
+هیسونگ؟بیداری؟
_بیا تو
درو باز کردی و رفتی داخل
داشت گیم میزد و حسابی گرم بازی بود و تو وقتی این ساید جدیشو میدیدی لذت میبردی پس نشستی و تماشاش کردی تا زمانی که گیم زدنش تموم شد
_اوه فکر کردم خوابیدی یا حداقل رفته باشی
+تاحالا کسی بهت گفته چقد جذابی؟
_انجینا
+حق دارن بدبختا
_خب تو خوابت نمیاد؟
+تو چی؟ بیای میام رو تخت
_اوکی بیب
رفتین روی تخت و دراز کشیدین.اولش روشو کرد اونطرف ولی حسابی دلتنگت بود روشو به طرفت برگردوند و بوسه ای کوتاه روی گونه ات گذاشت
_خیلی دوستت دارم
+ولی من عاشقتم
خودشو بهت نزدیک تر کرد و توی آغوشش گرفتت.بوسه ای روی سرت گذاشت و شروع به نوازش کردن موهات کرد قلبش خیلی تند میزد و دوست داشت تو بشنویش پس سرت رو به سینه اش نزدیک کرد
_تو کامل ترین دختری هستی که دیدم و واقعا نمیتونم دوست داشتنت رو متوقف کنم حتی عشق هم برای توصیف احساساتم بهت کلمه ی کافی ای نیست واقعا نمیتونم با هیچی وصفش کنم اما بزار حداقل با رفتار هام زره ای ازش رو نشون بدم
و درحین با احساسات حرف زدنش متوجه شد تو تموم این مدت خواب بودی:|
#heeseung #enhypen #fiction
+هیسونگ؟بیداری؟
_بیا تو
درو باز کردی و رفتی داخل
داشت گیم میزد و حسابی گرم بازی بود و تو وقتی این ساید جدیشو میدیدی لذت میبردی پس نشستی و تماشاش کردی تا زمانی که گیم زدنش تموم شد
_اوه فکر کردم خوابیدی یا حداقل رفته باشی
+تاحالا کسی بهت گفته چقد جذابی؟
_انجینا
+حق دارن بدبختا
_خب تو خوابت نمیاد؟
+تو چی؟ بیای میام رو تخت
_اوکی بیب
رفتین روی تخت و دراز کشیدین.اولش روشو کرد اونطرف ولی حسابی دلتنگت بود روشو به طرفت برگردوند و بوسه ای کوتاه روی گونه ات گذاشت
_خیلی دوستت دارم
+ولی من عاشقتم
خودشو بهت نزدیک تر کرد و توی آغوشش گرفتت.بوسه ای روی سرت گذاشت و شروع به نوازش کردن موهات کرد قلبش خیلی تند میزد و دوست داشت تو بشنویش پس سرت رو به سینه اش نزدیک کرد
_تو کامل ترین دختری هستی که دیدم و واقعا نمیتونم دوست داشتنت رو متوقف کنم حتی عشق هم برای توصیف احساساتم بهت کلمه ی کافی ای نیست واقعا نمیتونم با هیچی وصفش کنم اما بزار حداقل با رفتار هام زره ای ازش رو نشون بدم
و درحین با احساسات حرف زدنش متوجه شد تو تموم این مدت خواب بودی:|
#heeseung #enhypen #fiction
۳.۸k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.