فیک ازدواج اجباری پارت17🖤
رفتیم بالا و عاقد شروع کرد (علامت کوک:_،علامت ات:+)
(علامت عاقد:٪)
٪:خانم کیم ات ایا وکیلم؟(😂😐😑)
+:بله
٪:جناب جئون جونگ کوک ایا وکیلم؟
_:بلهههههههههه
ویو ادمین
دیگه دست و جیغ و هورا و این لوس بازیا(فشار چیه؟)
ویو ات
دیگه آخر مراسم بود و نوبت این بود که دست گل رو پرت کنم(اگه نمیدونین تو کره یه رسمی اس که دست گل رو پرت کنن هر کسی گرفت یعنی ممکنه نفر بعد عروسی اون باشه)
رو به پشت وایسادم
و شمارش شروع شد
3 2 1 و پرتاب کردم(مگه بمبه؟)
و تهیونگ گرفتش
+:اوووووووو
_:عروسی دعوتمون کن مرسی
(علامت تهیونگ:@)
@:من سینگل به گورم نترسین
همه:خنده
_:خب خب ما دیگه بریم که امشب خیلی کار داریم لیدی
)و دست ات رو گرفت و برد تو ماشین )
فلش نکست به خونه
ویو ات
رفتم اتاقم زیپ لباسم رو باز کردم به عذاب چون میخواستم تا کوک نیومده بخوابم(نمیخواد باهم دعا کنن بله )
و لباسم رو عوض کردم و خودمو به خوابی زدم
دو مین بعد صدای در اومد و کوک وارد اتاق شد و لامپ رو روشن کرد (ات وقتی میخواست خودشو به خوابی بزنه لامپو خاموش کرد)
_:بیب میدونم بیداری ولی امشب باید تا صبح بیدار باشیم
+:نهههههه.....اوپس به فاخ رفتم😐🙄)
(کوک داشت همینطوری به ات نزدیک می شد و ات عقب عقب میرفت تا رسید به تاج تخت و کوک به خاطر اینکه سر ات نخوره به تاج تخت دستش رو گذاشت پشت سرش و گفت
_:بیب شلوارم داره جر میخوره
(و کوک لباشو گذاشت رو لب ات و.........برو نماز تو بخون و فشار چیه؟)
ویو صبح
......................................................................................
برای پارت بعدی
۲۵ لایک
و
۱۰ کامنت (شکلک و اینکه فقط یه نفر کامنت بزاره ن نمیدونین همینکه بنویسین عالی و بعدی و .....چقدر به من انرژی میدین برای ادامه )و اینکه این فیک داره تموم میشه فیل بعد شاید از تهیونگ باشه
باییییی🙂❤🖇
(علامت عاقد:٪)
٪:خانم کیم ات ایا وکیلم؟(😂😐😑)
+:بله
٪:جناب جئون جونگ کوک ایا وکیلم؟
_:بلهههههههههه
ویو ادمین
دیگه دست و جیغ و هورا و این لوس بازیا(فشار چیه؟)
ویو ات
دیگه آخر مراسم بود و نوبت این بود که دست گل رو پرت کنم(اگه نمیدونین تو کره یه رسمی اس که دست گل رو پرت کنن هر کسی گرفت یعنی ممکنه نفر بعد عروسی اون باشه)
رو به پشت وایسادم
و شمارش شروع شد
3 2 1 و پرتاب کردم(مگه بمبه؟)
و تهیونگ گرفتش
+:اوووووووو
_:عروسی دعوتمون کن مرسی
(علامت تهیونگ:@)
@:من سینگل به گورم نترسین
همه:خنده
_:خب خب ما دیگه بریم که امشب خیلی کار داریم لیدی
)و دست ات رو گرفت و برد تو ماشین )
فلش نکست به خونه
ویو ات
رفتم اتاقم زیپ لباسم رو باز کردم به عذاب چون میخواستم تا کوک نیومده بخوابم(نمیخواد باهم دعا کنن بله )
و لباسم رو عوض کردم و خودمو به خوابی زدم
دو مین بعد صدای در اومد و کوک وارد اتاق شد و لامپ رو روشن کرد (ات وقتی میخواست خودشو به خوابی بزنه لامپو خاموش کرد)
_:بیب میدونم بیداری ولی امشب باید تا صبح بیدار باشیم
+:نهههههه.....اوپس به فاخ رفتم😐🙄)
(کوک داشت همینطوری به ات نزدیک می شد و ات عقب عقب میرفت تا رسید به تاج تخت و کوک به خاطر اینکه سر ات نخوره به تاج تخت دستش رو گذاشت پشت سرش و گفت
_:بیب شلوارم داره جر میخوره
(و کوک لباشو گذاشت رو لب ات و.........برو نماز تو بخون و فشار چیه؟)
ویو صبح
......................................................................................
برای پارت بعدی
۲۵ لایک
و
۱۰ کامنت (شکلک و اینکه فقط یه نفر کامنت بزاره ن نمیدونین همینکه بنویسین عالی و بعدی و .....چقدر به من انرژی میدین برای ادامه )و اینکه این فیک داره تموم میشه فیل بعد شاید از تهیونگ باشه
باییییی🙂❤🖇
۷.۲k
۱۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.