شروع عشق در مدرسه . پارت ۳
بردنش بخش مراقبت
من هم منتظر موندم تا ببینم پرستا را چی میگن
* :خانوم پرستار
-:بله
*:حال ات چطوره
-:مثل اینکه مصموم شدن
*:چی!
-:انگار چیزی مثل کف یا مایع شوینده مصمومشون کرده.
*:آهان.
از چشم ات.
چشمامو باز کردم (انگار که دلم داشت یه صدا های ناجوری میداد )
از درد جیغ بلندی کشیدم سروم رو که دیدم ساکت شدم خیلی درد داشتم.همونموقع دکتر و پرستار اومدن بالا سرم گفتا بلاخرا بعد ۱ساعت بیدار شدی .
£:خیلی درد دارم
$:انگار با مایع شوینده مصموم شدی آزمایشات کع اینطور نشون میدن.
£:راستش آره ،صبح که داشتم آماده میشدم صورتمو با صابون مخصوص که بوی رز میده شستم.
$:خوب از اونجایی که معدتون حساسه و گل رز هم تاسیرات محدودی روی معده میزاره شما باید چند تا نسخه دارو رو تحیه کنین .
£:اوف شانس که نداریم.
$:😂دختر خوب باید استراحت کنی .
£:کی مرخس میشم.
$:بعد ازظهر ساعت ۵.
£:مرسی.
دکتر رفت.
از دید کوک.
دکتر اومد بیرون.
*:دکتر حال بیمار چطوره.
$:شما فامیلشی؟
*:نه
$:برادرشی؟
*:نه دوست پسرشم.
$:آها .حالشون خوبه این نسخه رو باید تهیه کنین و به مدت سه روز بخوره.
*:آها ممنون
دکتر که رفت با خودم گفتم :
از اونجایی که راهنمایی هستیم باید ۱۰شب بریم خونه یعنی میتونم تا ۱۰ شب ببرمش پیش خودم.
دیدم ساعت شده ۴زود دارو ها رو خریدم و اومدم برگردم شده بود ۵رفتم دنبال ات .
رفتم داخل و بهش سلام کردم .
از دید ات:
اومد تو و سلام کرد .
£:یااا تو اینجا چیکار میکنی.
*:اول سلام دوما عوض تشکرته که نجاتت دادم.
£:خوب میتونستی نجات ندی.
*:خیلی رو داری از دخترای لجباز خوشگل خوشم میاد .
£:هیچم لجباز نیستم.
*:بلند شو بریم میتونی تا ساعت ۱۰ پیشم بمونی.
£:نه اصلا مگه خودم بی خانمانم.
*:بلند شو تا بریم وگرنه خودم میبرمت.
£:اگه خانوادم بفهمن بیمارستانم نگران میشم چاره ای ندارم باشه میام.
*:کارمو راحت کردی
£:چی
*:هیچی بابا بلند شو تا بریم .
از دید کوک
چون میتونست راه بره بلندش نکردم .
تا دم ماشینم راهنماییش کردم و بعد بردمش به خونه مجردیم .
توی راه حس کردم که غریبی میکنه.
دستشو گرفتم و فشار دادم زود دستشو کشید و گفت با خودت چی فکر کردی مگه دوست پسرمی اینطور رفتار میکنی .
*:نه ولی تو رو برا خودم میکنمت.
£:هه تو ببین میتونی بعد قم پز در کن.
*:نکنه میخای همین امشب شیطونی کنی.
£:کاری نکن از اومدنم پشیمون شم.
*:باشه بابا.رسیدیم پیاده شو
£:نمیشم (با لحن کیوتی)
*: عه پس اینطوریاس ها.
ماشینو بردم تو پاکینگ و در همراهو باز کردم و بلندش کردم
£:یااااا مگه داری عروس میبری خونه بخت.
*:نه ولی به اون مرحله ام میرسیم.
£:خودم میتونم راه برم بزارم زمین.
پایان پارتپارت۳
تا پارت بعد
لایک تا ۴۰تا
من هم منتظر موندم تا ببینم پرستا را چی میگن
* :خانوم پرستار
-:بله
*:حال ات چطوره
-:مثل اینکه مصموم شدن
*:چی!
-:انگار چیزی مثل کف یا مایع شوینده مصمومشون کرده.
*:آهان.
از چشم ات.
چشمامو باز کردم (انگار که دلم داشت یه صدا های ناجوری میداد )
از درد جیغ بلندی کشیدم سروم رو که دیدم ساکت شدم خیلی درد داشتم.همونموقع دکتر و پرستار اومدن بالا سرم گفتا بلاخرا بعد ۱ساعت بیدار شدی .
£:خیلی درد دارم
$:انگار با مایع شوینده مصموم شدی آزمایشات کع اینطور نشون میدن.
£:راستش آره ،صبح که داشتم آماده میشدم صورتمو با صابون مخصوص که بوی رز میده شستم.
$:خوب از اونجایی که معدتون حساسه و گل رز هم تاسیرات محدودی روی معده میزاره شما باید چند تا نسخه دارو رو تحیه کنین .
£:اوف شانس که نداریم.
$:😂دختر خوب باید استراحت کنی .
£:کی مرخس میشم.
$:بعد ازظهر ساعت ۵.
£:مرسی.
دکتر رفت.
از دید کوک.
دکتر اومد بیرون.
*:دکتر حال بیمار چطوره.
$:شما فامیلشی؟
*:نه
$:برادرشی؟
*:نه دوست پسرشم.
$:آها .حالشون خوبه این نسخه رو باید تهیه کنین و به مدت سه روز بخوره.
*:آها ممنون
دکتر که رفت با خودم گفتم :
از اونجایی که راهنمایی هستیم باید ۱۰شب بریم خونه یعنی میتونم تا ۱۰ شب ببرمش پیش خودم.
دیدم ساعت شده ۴زود دارو ها رو خریدم و اومدم برگردم شده بود ۵رفتم دنبال ات .
رفتم داخل و بهش سلام کردم .
از دید ات:
اومد تو و سلام کرد .
£:یااا تو اینجا چیکار میکنی.
*:اول سلام دوما عوض تشکرته که نجاتت دادم.
£:خوب میتونستی نجات ندی.
*:خیلی رو داری از دخترای لجباز خوشگل خوشم میاد .
£:هیچم لجباز نیستم.
*:بلند شو بریم میتونی تا ساعت ۱۰ پیشم بمونی.
£:نه اصلا مگه خودم بی خانمانم.
*:بلند شو تا بریم وگرنه خودم میبرمت.
£:اگه خانوادم بفهمن بیمارستانم نگران میشم چاره ای ندارم باشه میام.
*:کارمو راحت کردی
£:چی
*:هیچی بابا بلند شو تا بریم .
از دید کوک
چون میتونست راه بره بلندش نکردم .
تا دم ماشینم راهنماییش کردم و بعد بردمش به خونه مجردیم .
توی راه حس کردم که غریبی میکنه.
دستشو گرفتم و فشار دادم زود دستشو کشید و گفت با خودت چی فکر کردی مگه دوست پسرمی اینطور رفتار میکنی .
*:نه ولی تو رو برا خودم میکنمت.
£:هه تو ببین میتونی بعد قم پز در کن.
*:نکنه میخای همین امشب شیطونی کنی.
£:کاری نکن از اومدنم پشیمون شم.
*:باشه بابا.رسیدیم پیاده شو
£:نمیشم (با لحن کیوتی)
*: عه پس اینطوریاس ها.
ماشینو بردم تو پاکینگ و در همراهو باز کردم و بلندش کردم
£:یااااا مگه داری عروس میبری خونه بخت.
*:نه ولی به اون مرحله ام میرسیم.
£:خودم میتونم راه برم بزارم زمین.
پایان پارتپارت۳
تا پارت بعد
لایک تا ۴۰تا
۱۶.۲k
۲۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.