پارت ۲۱:

که چشمم به بورا خورد که خیلی خوشگل شده بود و من همین جوری مات و حیرت زده مونده بودم که و رفتم جلو دستشو گذاشت رو بازوی من و به طرف سفره عقد رفتیم و نشستیم و بالاخره عاقد اومد و بعد از چند دقیقه ما زن و شوهر شدیم و من بوسه ای بر لبای بورا زدم و مهمونا یکی یکی اومدن تبریک گفتن
ویو بورا:
و رفتم پایین دست و تهیونگ و گرفتم به سمت سفره عقد رفتیم و بالاخره ما زن و شوهر شدیم و بعد همو بوسیدیم و مامانم و بابام اومد با اشک شوق بهم تبریک گفتن و بعد مامان بابای تهیونگ هم همین طور و بالاخره مراسم تموم شد و ما برای خودمون یه خونه بزرگ خریدیم چون قراره ۶ تا بچه به دنیا بیاریم و شب شد و ما وارد خونه مون شدیم و من لباسامو دراوردم و تهیونگ هم همچنین و اون شبو با لذت و ۵ راند به سر بردیم و راستی مامان بابام هم رفتن ایران و قراره زود برگردن.
صبح شد و من و تهیونگ تو بغل هم بیدار شدیم و به زندگیمون ادامه دادیم
پرش زمانی به یکسال بعد:
من الان یکی ازبهترین دندون پزشک های کره جنوبی و همچنین همسر کیم تهیونگ هستم و ما الان یه نی نی کوچولو پسر داریم و اسمش رو جونکی گذاشتیم و هنوز ۵ تا دقیقه هم میخایم و من الان خوشحال ترین ادم روی زمینم بابت این زندگی عالی از خدا تشکر میکنم و و سعی میکنم همسر و مادر خوبی برای بچه هام باشم

پایان فیک تهیونگ
لطفا تو کامنت نظرتون رو درباره فیک تهیونگ برام بگین ممنون💜