دارم عاشقش میشم
دارم عاشقش میشم
پارت دوم
ادامهــ
قضیه رو به لیا گفتم و رفتم تو اتاقی که کوک گفت
ویو ات
خیلی گرمم بود لباسمو در اووردم (منحرفا لباس زیر داره،فقط تیشرتشو در اورده)
و خودمو بادستم باد میزدم که یهو در واشد اون پسره که بهم آبمیوه داده بود اومد تو
پسره: اوه عزیزم میبینم که دارو اثر کرده😈
ات: عوضی چرا بهم تحریک کننده دادی هااا*داد*
اصلا تو کی هستی؟
پسره: یه دوست *پوزخند*
ویو ات
کلاهشو برداشت
قیافش آشنا بود بله دوهزاریم افتاد یکی از دوستای ویکی بود *دوس پسر سابقش* فک کنم اومده انتقام بگیره ولی کور خونده بیخودی که مربی دفاع شخصی نشدم
داشت بهم نزدیک میشد بااینکه خیلی تحریک شده بودم اما به بهونه بوسیدن رفتم سمتش و با زانو زدم تو همونجاش (دیگه خودتون میدونید) بعد گرفتم زیر مشتو لگد که یهو کوک اومد تو اتاق
ویو کوک
وقتی فن ساین تموم شد سریع رفتم پشی صحنه که دیدم دره اتاق بازه و یه صدا هایی میاد
رفتم داخل دیدم اون دختره لباس تنش نیست وداره یه پسررو میزنه همون لحظه دوستش اومد تو
منم هنگ کرده بودم..*ذهن کوک*( بابا این دیگه کیه با اینکه تحریک کننده بهش دادنو اگه هوسشو بر طرف نکنه میمیره بازم داره مقاومت میکنه خدا وکیلی دمش گرم)
لیا: ات، ات حالت خوب؟
ات: اره.. خو.. بم( نفس نفس میزنه)
لیا: این پسره اینجا چیکار میکنه
یه نگا به ات کردو گفت: میخوای به ویکی زنگ بزنم؟
ات: نه مگه دیوونه شدی.. همین عوضی رو هم ویکی فرستاده... که از... من انتقام بگیره
(اینجا دیگه مثلا ات لباس پوشیده)
کوک یهو اومد ات براید استایل و بغل کردو به لیا گفت: فردا دوستتو برات میارم، امشب مال من*لبخند کیوتو شیطانی*
همونجور که ات و بغل کرده بود از در پشتی رفت بیرون و سوار ماشینش شد....
_______________
شرطا ۴تا لایک ۱۰تا کامنت
دیگه خوابم میاد تا فردا شرطا رو برسونید منم براتون پارت بعدو میزارم🌹🤍🙂
پارت دوم
ادامهــ
قضیه رو به لیا گفتم و رفتم تو اتاقی که کوک گفت
ویو ات
خیلی گرمم بود لباسمو در اووردم (منحرفا لباس زیر داره،فقط تیشرتشو در اورده)
و خودمو بادستم باد میزدم که یهو در واشد اون پسره که بهم آبمیوه داده بود اومد تو
پسره: اوه عزیزم میبینم که دارو اثر کرده😈
ات: عوضی چرا بهم تحریک کننده دادی هااا*داد*
اصلا تو کی هستی؟
پسره: یه دوست *پوزخند*
ویو ات
کلاهشو برداشت
قیافش آشنا بود بله دوهزاریم افتاد یکی از دوستای ویکی بود *دوس پسر سابقش* فک کنم اومده انتقام بگیره ولی کور خونده بیخودی که مربی دفاع شخصی نشدم
داشت بهم نزدیک میشد بااینکه خیلی تحریک شده بودم اما به بهونه بوسیدن رفتم سمتش و با زانو زدم تو همونجاش (دیگه خودتون میدونید) بعد گرفتم زیر مشتو لگد که یهو کوک اومد تو اتاق
ویو کوک
وقتی فن ساین تموم شد سریع رفتم پشی صحنه که دیدم دره اتاق بازه و یه صدا هایی میاد
رفتم داخل دیدم اون دختره لباس تنش نیست وداره یه پسررو میزنه همون لحظه دوستش اومد تو
منم هنگ کرده بودم..*ذهن کوک*( بابا این دیگه کیه با اینکه تحریک کننده بهش دادنو اگه هوسشو بر طرف نکنه میمیره بازم داره مقاومت میکنه خدا وکیلی دمش گرم)
لیا: ات، ات حالت خوب؟
ات: اره.. خو.. بم( نفس نفس میزنه)
لیا: این پسره اینجا چیکار میکنه
یه نگا به ات کردو گفت: میخوای به ویکی زنگ بزنم؟
ات: نه مگه دیوونه شدی.. همین عوضی رو هم ویکی فرستاده... که از... من انتقام بگیره
(اینجا دیگه مثلا ات لباس پوشیده)
کوک یهو اومد ات براید استایل و بغل کردو به لیا گفت: فردا دوستتو برات میارم، امشب مال من*لبخند کیوتو شیطانی*
همونجور که ات و بغل کرده بود از در پشتی رفت بیرون و سوار ماشینش شد....
_______________
شرطا ۴تا لایک ۱۰تا کامنت
دیگه خوابم میاد تا فردا شرطا رو برسونید منم براتون پارت بعدو میزارم🌹🤍🙂
۳.۰k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.