دختر اجاره ای 🕸🖤
دختر اجاره ای 🕸🖤
𝐩𝐚𝐫 ²³
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
تهیونگ اخم کرده: نه
جنی: چرا
تهیونگ: نه
رفت کنار تهیونگ نشست و بیشتر خندید
تهیونگ: خنده داره؟😤
جنی: تقصیر من نیست که.. خیلی کیوت شدی😂
تهیونگ مکث کرد و به جنی نگاه کرد
خنده های جنی محو شدن
تهیونگ خیلی جدی: فکر میکنی من کیوتم؟
جنی: خببب..
تهیونگ جنی رو دراز داد روی مبل و خودش هم رفت روش
تهیونگ: امشب کیوتیمو بهت نشون میدم😈(عاقبت سر به سر تهیونگ گذاشتن🤫)
تهیونگ لباشو به لبای جنی نزدیک کرد، چشماش رو بست و..
جنی: وای.. نگا کن غذا داره سرد میشه
بلند شد و شروع به غذا خوردن کرد
(تهیونگی که بهش شوک وارد شده بود🤣🤣🤣)
تو همون حالت شوک گفت: چی؟ یعنی الان غذا
میخواستی؟ اینهمه خوردی
جنی: خب یه دفه ای گشنم شد
تهیونگ: باشه غذاتو بخور😑
غذا رو خوردن تموم شد
جنی: خب من اینجا میخوابم😁
تهیونگ: باشه پس من برم
از روی مبل بلند شد آروم آروم راه رفت تا جنی
حواسش پرت بشه و از فرصت استفاده کرد و جنی رو
بغل کرد
دستای جنی دور گردن تهیونگ حلقه زدند
یه دست تهیونگ زیر زانو های جنی و دست دیگش زیر کمرش
جنی متعجب به چشمای تهیونگ زل زده بود که به خودش اومد
دور و بر رو نگاه کرد و سعی کرد با تهیونگ ارتباط
چشمی برقرار نکنه
همینجور که به دور و بر نگاه میکرد گفت: داری چیکار میکنی؟😳
تهیونگ: فکر کردی میزارم اینجا بخوابی؟
جنی: میتونستی فقط بهم بگی
تهیونگ: برای کسایی که بقیه رو یهویی بغل میکنن یا می بوس..
جنی وسط حرفش پرید: نگو.. هیچی نگو(سرخ سرخ
شده بود) فقط منو بزار زمین😳
تهیونگ: نمیخوام😏
جنی: چی؟ گفتم منو بزار زمین
پاهاشو تکون داد که بتونه بره پایین
تهیونگ: مگه نمیتونم دوست دخترمو بغل کنم؟
𝐩𝐚𝐫 ²³
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
تهیونگ اخم کرده: نه
جنی: چرا
تهیونگ: نه
رفت کنار تهیونگ نشست و بیشتر خندید
تهیونگ: خنده داره؟😤
جنی: تقصیر من نیست که.. خیلی کیوت شدی😂
تهیونگ مکث کرد و به جنی نگاه کرد
خنده های جنی محو شدن
تهیونگ خیلی جدی: فکر میکنی من کیوتم؟
جنی: خببب..
تهیونگ جنی رو دراز داد روی مبل و خودش هم رفت روش
تهیونگ: امشب کیوتیمو بهت نشون میدم😈(عاقبت سر به سر تهیونگ گذاشتن🤫)
تهیونگ لباشو به لبای جنی نزدیک کرد، چشماش رو بست و..
جنی: وای.. نگا کن غذا داره سرد میشه
بلند شد و شروع به غذا خوردن کرد
(تهیونگی که بهش شوک وارد شده بود🤣🤣🤣)
تو همون حالت شوک گفت: چی؟ یعنی الان غذا
میخواستی؟ اینهمه خوردی
جنی: خب یه دفه ای گشنم شد
تهیونگ: باشه غذاتو بخور😑
غذا رو خوردن تموم شد
جنی: خب من اینجا میخوابم😁
تهیونگ: باشه پس من برم
از روی مبل بلند شد آروم آروم راه رفت تا جنی
حواسش پرت بشه و از فرصت استفاده کرد و جنی رو
بغل کرد
دستای جنی دور گردن تهیونگ حلقه زدند
یه دست تهیونگ زیر زانو های جنی و دست دیگش زیر کمرش
جنی متعجب به چشمای تهیونگ زل زده بود که به خودش اومد
دور و بر رو نگاه کرد و سعی کرد با تهیونگ ارتباط
چشمی برقرار نکنه
همینجور که به دور و بر نگاه میکرد گفت: داری چیکار میکنی؟😳
تهیونگ: فکر کردی میزارم اینجا بخوابی؟
جنی: میتونستی فقط بهم بگی
تهیونگ: برای کسایی که بقیه رو یهویی بغل میکنن یا می بوس..
جنی وسط حرفش پرید: نگو.. هیچی نگو(سرخ سرخ
شده بود) فقط منو بزار زمین😳
تهیونگ: نمیخوام😏
جنی: چی؟ گفتم منو بزار زمین
پاهاشو تکون داد که بتونه بره پایین
تهیونگ: مگه نمیتونم دوست دخترمو بغل کنم؟
۵.۹k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.