جاسوس پارت ۳۲
____________
ویو ادمین
ا/ت: چ...چی شوگا چی میگی چه نقشه ای
شوگا:دروغ نگوو الکس گفت کار تو بوده
ا/ت:چ..چی الکس کیه شوگا*بغض*/یعنی فهمیده فاتحمم خوندس چیکار کنممممم/
که یه دفعه شوگا بغلش کرد
شوگا: ببخشید میخواستم مطمعن شم کار تو نبوده
ا/ت نتونست جلوی بغضش رو بگیره و شروع کرد به گریه کردن
ویو ا/ت
خیلی ترسیده بودم فکر کردم فهمیده و دقیقا زمانی که تازه فهمیدم که حسی بهش دارم 🥲
ویو ادمین
شوگا شروع کرد به اروم نوازش کردن موهاش و همش ازش معذرت خواهی میکرد
شوگا: میدونستم کار تو نیست ولی باید مطمعن میشدم ا/ت
ا/ت:اشکالی.....نداره *از بغلش میاد بیرون و اشک هاش رو پاک میکنه و میخنده* واسه کارت بود اشکالی نداره
شوگا:من برم کار & رو یکسره کنم
*پرش زمانی به ۲ روز بعد*
ویو ادمین
خوبب تو این دوروز شوگا & رو تا تونست زد و آخر سر کشتش بعد از اون ا/ت اخلاقش عوض شد و سعی میکرد زیاد نزدیک شوگا نشه همیشه خودشو به بهانه ی کای از شوگا دور میکرد و میرفت و برنمیگشت که بلاخره روزی که قرار بود الکس بیاد دنبال ا/ت رسید....
ویو ادمین
ا/ت: چ...چی شوگا چی میگی چه نقشه ای
شوگا:دروغ نگوو الکس گفت کار تو بوده
ا/ت:چ..چی الکس کیه شوگا*بغض*/یعنی فهمیده فاتحمم خوندس چیکار کنممممم/
که یه دفعه شوگا بغلش کرد
شوگا: ببخشید میخواستم مطمعن شم کار تو نبوده
ا/ت نتونست جلوی بغضش رو بگیره و شروع کرد به گریه کردن
ویو ا/ت
خیلی ترسیده بودم فکر کردم فهمیده و دقیقا زمانی که تازه فهمیدم که حسی بهش دارم 🥲
ویو ادمین
شوگا شروع کرد به اروم نوازش کردن موهاش و همش ازش معذرت خواهی میکرد
شوگا: میدونستم کار تو نیست ولی باید مطمعن میشدم ا/ت
ا/ت:اشکالی.....نداره *از بغلش میاد بیرون و اشک هاش رو پاک میکنه و میخنده* واسه کارت بود اشکالی نداره
شوگا:من برم کار & رو یکسره کنم
*پرش زمانی به ۲ روز بعد*
ویو ادمین
خوبب تو این دوروز شوگا & رو تا تونست زد و آخر سر کشتش بعد از اون ا/ت اخلاقش عوض شد و سعی میکرد زیاد نزدیک شوگا نشه همیشه خودشو به بهانه ی کای از شوگا دور میکرد و میرفت و برنمیگشت که بلاخره روزی که قرار بود الکس بیاد دنبال ا/ت رسید....
۱۱.۳k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.