پارت ۱۴
ویو ادمین
بعد از اینکه شام خوردین حرف زدن که جیهوپ گفت
هوپی : بچه ها میان جرعت و حقیقت بازی کنیم
همه : اره
هوپی : خوب گوش کنید که یه بار میگم هر کی شرط طرف مقابل قبول نکنه باید یه ترکیب سم بخوره
همه : خوب باشه
دور اول چرخاندن بطریو که رسید به نامجین
نامی : ج یا ح
جین : ح
نامی : کی از همه در این جمع قشنگ تره
جین : خودم یاع یاع یاع ( مثلاً خنده های جین
نامی میدونستم اینو میگی
بطریو چرخاندن که افتاد به ته و جیمین
ته : ج یا ح
جیمین: ج
ته : ام ( در حال فکر کردن ) برو یونا رو بب.وس
یونگی : ته یه کاری نکن بزنم تو دهنت
ته : خوب شرط دیگه
جیمین : هوف باشه
جیمین از جاش بلند میشه میره به مدت چند مین ل.ب یونا رو میب.وسه
همه : به غیر از یونگی و کوک : مبارککککک
چیی مبارک یونا خوبی
& یونا که دیگه شبیه لبو شده بود سرش انداخت پایین جواب داد
& اره
بطریو چرخاندن که افتاد به جیا و ته
ته : ج یا ح
یاخدا ج
ته : امشب باید این لباس یو که بهت میدم جلو کوک بپوشید
چیییییی نهههههه
ته : اره ( حالت مضلوم ادامه میده ) تو که دلت نمیخواد اون اسیدو بخوری میخوای
باشه من این کار میکنم فقط صبر کن من انتقام میگرم
ویو جیا
یه نگاهی به کوک که کنارم بود کردم دیدم داره با یه پوزخند نگام میکنه خدا به دادت برسه تهیونگگگگ یه چیزی میگم کارستون
رفتم جلوش یه لقد متوسط واست پاش زدم که برای یک ثانیه نفس کشیدن فراموش کرد
بعد از چند مین به خودش آمد هر چی فوش یاد داشت بهم گفت
ته : ای خدا بمیری ایشالله............................................. ( اینا یعنی داره فش میده
+ حقته
لباس رو نشونم داد آخه مرد حسابی این چه لباس یه رفتم لباس پوشیدم بقیه رفته بودن خونه هاشون رفتم پیش کوک یه نگاهی از سر تا پام کرد آمد جلو
_ چه زیبا شدی پرنسس بدون اینا هم قشنگی نه
+ منظورت چیه
_ام خودت بفهم
ویو کوک
آه چه لباس بازی بود به سمتش رفتم لباس شو در ارودم بهش گفتم
_ امشب همون شبه
عزیزانم ما اسمات نداریم
بعد از اینکه شام خوردین حرف زدن که جیهوپ گفت
هوپی : بچه ها میان جرعت و حقیقت بازی کنیم
همه : اره
هوپی : خوب گوش کنید که یه بار میگم هر کی شرط طرف مقابل قبول نکنه باید یه ترکیب سم بخوره
همه : خوب باشه
دور اول چرخاندن بطریو که رسید به نامجین
نامی : ج یا ح
جین : ح
نامی : کی از همه در این جمع قشنگ تره
جین : خودم یاع یاع یاع ( مثلاً خنده های جین
نامی میدونستم اینو میگی
بطریو چرخاندن که افتاد به ته و جیمین
ته : ج یا ح
جیمین: ج
ته : ام ( در حال فکر کردن ) برو یونا رو بب.وس
یونگی : ته یه کاری نکن بزنم تو دهنت
ته : خوب شرط دیگه
جیمین : هوف باشه
جیمین از جاش بلند میشه میره به مدت چند مین ل.ب یونا رو میب.وسه
همه : به غیر از یونگی و کوک : مبارککککک
چیی مبارک یونا خوبی
& یونا که دیگه شبیه لبو شده بود سرش انداخت پایین جواب داد
& اره
بطریو چرخاندن که افتاد به جیا و ته
ته : ج یا ح
یاخدا ج
ته : امشب باید این لباس یو که بهت میدم جلو کوک بپوشید
چیییییی نهههههه
ته : اره ( حالت مضلوم ادامه میده ) تو که دلت نمیخواد اون اسیدو بخوری میخوای
باشه من این کار میکنم فقط صبر کن من انتقام میگرم
ویو جیا
یه نگاهی به کوک که کنارم بود کردم دیدم داره با یه پوزخند نگام میکنه خدا به دادت برسه تهیونگگگگ یه چیزی میگم کارستون
رفتم جلوش یه لقد متوسط واست پاش زدم که برای یک ثانیه نفس کشیدن فراموش کرد
بعد از چند مین به خودش آمد هر چی فوش یاد داشت بهم گفت
ته : ای خدا بمیری ایشالله............................................. ( اینا یعنی داره فش میده
+ حقته
لباس رو نشونم داد آخه مرد حسابی این چه لباس یه رفتم لباس پوشیدم بقیه رفته بودن خونه هاشون رفتم پیش کوک یه نگاهی از سر تا پام کرد آمد جلو
_ چه زیبا شدی پرنسس بدون اینا هم قشنگی نه
+ منظورت چیه
_ام خودت بفهم
ویو کوک
آه چه لباس بازی بود به سمتش رفتم لباس شو در ارودم بهش گفتم
_ امشب همون شبه
عزیزانم ما اسمات نداریم
۵.۷k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.