[ بورام ]
[ بورام ]
بورام: اینجا چخبره ؟؟
فیلیکس: اون جئون کیم بودن؟
بورام: خو
فلیکس رضرو کردن اینجارو
بورام: هعی خدا باسه ..بریم ادامه کار
فیلیکس" میبینمت
بورام: فعلا😀
[جونگکوک]
امشب ی قرهرهمهم داشتم و باید همچی عالی پیش میرف من ب ایم معامله لازم دارم باعث پیشرفتم میشه
کوک: تهیونگگگ
تهیونگ وارد شد و با اخم گف :
_ چته ؟ رم میکنی .
کوک: امشب تنام تلاشتو بکن همچی عالی باشه
ته: بیخیال پسر یکم ب فکر خودت باش اون همع دختر اونجان یکم حال و هوای خودتو عوض
تهیونگ خیلی شنگول بود بر عکس من که دنبال کارا بودم
ته: اصلا تا حالا بدن دخترو دیدی؟ اصلا کسیو داشتی
کوک: داشتم تو بیخبر میموندی؟
ته: اخه احمق باورم نمیشهههه
کوک: گمشو تهیونگ شب با دختری باشی صگ میشم هواستو جمع کن بعدش هر کاری خواستی بکن
ته: گمشو بابا
و از اتاق رف
دوش گرفتم و تیپ زدم و ادکل تلخمو زدم
با تهیونگ و ماشینای خودمو راه افتادیم ب مخض پیداه شدن تا وارد بار شم هر دختر اعتراف بود خیلی طابلو جیغ میکشید و میخواست نزدیکم بشن
محل نداوم و وارد بار شدم که همینکه تو راهرو پیچیدم ب یکی بر خورد کردم
بوراامم: اخخخخخخخخخ
ی پسر بود چقدر اشنا
اها همونکه صندق دار بود اونشب
بی محل خواشتم رد شم که
بورام: خیلی کارت زشتههه
برگشتم سمتش
کوک: چی( سرد و تعجب
پاشدو ب سمتم امد صورتش سفید بود زخمی
زخنایی تو اون پوست سفید خودنمایی میکردن
با اخم ب سمتم امد این چرا انقدر ریزه؟
بورام: یوی پخش زمین میکنی و رد میشیی؟؟؟
کوک: نکنه زده ب سرت ؟
بورام : من ن ولی خو اره ... فک نکن چون بقیه ابهت داری ازت اعطاعت میکنن منم باید عین اونا باشم و جوری رفتار نکن که ی اوم بی ارزش بش خوردی و رد میشی
این چشه؟
ب سمت دیوار هلش داوم
کوک: پسر جون دیوونه شدی ؟ من براممهم نیس کیی ولی اینو باید بدونی که سعی نکن با درگیر شی چون زندگیت نابود میشی
ی نگاه ب سر تا پاش انداختم این اصلا عین پسرا نیس تا اینکه چشام ب چماش دوخته شد ترس، پشیمونی هیچی توش نبود بر عکس انتطارم
[بورام]
بورام: اینجا چخبره ؟؟
فیلیکس: اون جئون کیم بودن؟
بورام: خو
فلیکس رضرو کردن اینجارو
بورام: هعی خدا باسه ..بریم ادامه کار
فیلیکس" میبینمت
بورام: فعلا😀
[جونگکوک]
امشب ی قرهرهمهم داشتم و باید همچی عالی پیش میرف من ب ایم معامله لازم دارم باعث پیشرفتم میشه
کوک: تهیونگگگ
تهیونگ وارد شد و با اخم گف :
_ چته ؟ رم میکنی .
کوک: امشب تنام تلاشتو بکن همچی عالی باشه
ته: بیخیال پسر یکم ب فکر خودت باش اون همع دختر اونجان یکم حال و هوای خودتو عوض
تهیونگ خیلی شنگول بود بر عکس من که دنبال کارا بودم
ته: اصلا تا حالا بدن دخترو دیدی؟ اصلا کسیو داشتی
کوک: داشتم تو بیخبر میموندی؟
ته: اخه احمق باورم نمیشهههه
کوک: گمشو تهیونگ شب با دختری باشی صگ میشم هواستو جمع کن بعدش هر کاری خواستی بکن
ته: گمشو بابا
و از اتاق رف
دوش گرفتم و تیپ زدم و ادکل تلخمو زدم
با تهیونگ و ماشینای خودمو راه افتادیم ب مخض پیداه شدن تا وارد بار شم هر دختر اعتراف بود خیلی طابلو جیغ میکشید و میخواست نزدیکم بشن
محل نداوم و وارد بار شدم که همینکه تو راهرو پیچیدم ب یکی بر خورد کردم
بوراامم: اخخخخخخخخخ
ی پسر بود چقدر اشنا
اها همونکه صندق دار بود اونشب
بی محل خواشتم رد شم که
بورام: خیلی کارت زشتههه
برگشتم سمتش
کوک: چی( سرد و تعجب
پاشدو ب سمتم امد صورتش سفید بود زخمی
زخنایی تو اون پوست سفید خودنمایی میکردن
با اخم ب سمتم امد این چرا انقدر ریزه؟
بورام: یوی پخش زمین میکنی و رد میشیی؟؟؟
کوک: نکنه زده ب سرت ؟
بورام : من ن ولی خو اره ... فک نکن چون بقیه ابهت داری ازت اعطاعت میکنن منم باید عین اونا باشم و جوری رفتار نکن که ی اوم بی ارزش بش خوردی و رد میشی
این چشه؟
ب سمت دیوار هلش داوم
کوک: پسر جون دیوونه شدی ؟ من براممهم نیس کیی ولی اینو باید بدونی که سعی نکن با درگیر شی چون زندگیت نابود میشی
ی نگاه ب سر تا پاش انداختم این اصلا عین پسرا نیس تا اینکه چشام ب چماش دوخته شد ترس، پشیمونی هیچی توش نبود بر عکس انتطارم
[بورام]
۵.۰k
۱۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.