♡pt: ¹¹ ♡I am not your toy
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو: چرا این دختره زنگ میزنه
دکمه پاسخ رو لمس کردم و گوشی رو دم گوشم گرفتم
لونا: الو ا/ت سلام
ا/ت: خوبم بله این وقت شب واسه چی زنگ میزنی؟
لونا: ببین میتونم امشب بیام خونه تو بمونم توروخدا
ا/ت: چرا چی شده؟!
لونا: بیام توضیح میدم برات
ا/ت: باشه
«تماس پایان یافت»
لونا ویو:
لونا: خیلی خب گفت میتونم بمونم
پسر: خوبه ببین دیگه هیچ جا نمیبینمت شیر فهم شد
لونا: بله بله اربارب
پسر: هوم خوبه چند دقیقه دیگه میرسیم
لونا: بله چشم
ویو ا/ت:
اخ این دختر دوباره میخواد بیاد اینجا
اگه میگید چرا انقدر ازش بدم میاد الان میگم
ویو:
یه روز کتابم رو از توی کیفم در آوردم و به سمت حیاط رفتم نشستم روی نیمکت تو مدرسه و داشتم مطالعه میکردم که یه پسر جذاب اومد پیشم نشست نگاهی بهش کردم بعدش من اهمیت ندادم و دوباره به کتاب نگاهم رو برگردوندم که لونا اومد و خودش رو به پسره چسبوند و من سری از روی نیمکت بلند شدم و به سمت کلاس رفتم و روی صندلی خودم نشستم و هی پسر دورم جم میشد که میخواستن باهام دوست باشن ولی من اهمیت نمیدادم ولی لونا سری خودشو بهشون میچسبوند
تا اینکه یه روز یه پسر اومد پیشم بهم گفت لونا دوست توه منم با شرمندگی گفتم بله مشکلی پیش اومده با چیزی که گفت واقعا از اینکه همچین دوستی دارم از سرافکندگی مردم
پسر: دوست هرروز با یکی میخوابه برای منم جورش کن اگه میتونی
پایان ویو.
فکنم الان هاست که برسه بعد چند دقیقه منتظر موندن صدای در اومد رفتم و درو باز کردم
لونا: سلام عزیزم بیا بغلم
ا/ت: نزدیک نشو سلام
پسر: سلام من کیم تیهونگ هستم
ا/ت: مگه بهت گفتم خودتو معرفی کنی
پسر: باش ولی من الان میخوام تو خودتو معرفی کنی
ا/ت: نمیکنم لونا بیا تو«لونا اومد داخل درو محکم بستم»
ا/ت: لونا زود واسم توضیح میدی فهمیدی
لونا: بریم تو اتاق تا واست توضیح بدم
ا/ت ویو:
دستشو گرفتم و از پله ها با قدم های محکم بالا میرفتم و در اتاقمو باز کردم و درو بستم لونا رو انداختم رو تخت
ا/ت: دخترر نمیگی بابام ببینه چرا با دوست پسرت میای اینجا نفهممم
لونا: ا/ت بشین توضیح بدم
« نشست روی تخت»
ا/ت: اگه چیز بی معنی بگی میندازمت بیرون
لونا: دوست پسرم بود کای یادته
ا/ت: ماشالله انقدر زیادن که نه
لونا: کان منو به این پسر فروخته
ا/ت: ههه شوخی میکنی دیگه
لونا: نه اصلا
ا/ت: مگه فیلم اکشنههههه
لونا: بذار بقیش رو بگم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسلاید اول ماشین تیهونگ♡
دوم لونا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نظرت راجب لونا؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤ 🧷
کامنت🤍📎
فالو💙📎
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا/ت ویو: چرا این دختره زنگ میزنه
دکمه پاسخ رو لمس کردم و گوشی رو دم گوشم گرفتم
لونا: الو ا/ت سلام
ا/ت: خوبم بله این وقت شب واسه چی زنگ میزنی؟
لونا: ببین میتونم امشب بیام خونه تو بمونم توروخدا
ا/ت: چرا چی شده؟!
لونا: بیام توضیح میدم برات
ا/ت: باشه
«تماس پایان یافت»
لونا ویو:
لونا: خیلی خب گفت میتونم بمونم
پسر: خوبه ببین دیگه هیچ جا نمیبینمت شیر فهم شد
لونا: بله بله اربارب
پسر: هوم خوبه چند دقیقه دیگه میرسیم
لونا: بله چشم
ویو ا/ت:
اخ این دختر دوباره میخواد بیاد اینجا
اگه میگید چرا انقدر ازش بدم میاد الان میگم
ویو:
یه روز کتابم رو از توی کیفم در آوردم و به سمت حیاط رفتم نشستم روی نیمکت تو مدرسه و داشتم مطالعه میکردم که یه پسر جذاب اومد پیشم نشست نگاهی بهش کردم بعدش من اهمیت ندادم و دوباره به کتاب نگاهم رو برگردوندم که لونا اومد و خودش رو به پسره چسبوند و من سری از روی نیمکت بلند شدم و به سمت کلاس رفتم و روی صندلی خودم نشستم و هی پسر دورم جم میشد که میخواستن باهام دوست باشن ولی من اهمیت نمیدادم ولی لونا سری خودشو بهشون میچسبوند
تا اینکه یه روز یه پسر اومد پیشم بهم گفت لونا دوست توه منم با شرمندگی گفتم بله مشکلی پیش اومده با چیزی که گفت واقعا از اینکه همچین دوستی دارم از سرافکندگی مردم
پسر: دوست هرروز با یکی میخوابه برای منم جورش کن اگه میتونی
پایان ویو.
فکنم الان هاست که برسه بعد چند دقیقه منتظر موندن صدای در اومد رفتم و درو باز کردم
لونا: سلام عزیزم بیا بغلم
ا/ت: نزدیک نشو سلام
پسر: سلام من کیم تیهونگ هستم
ا/ت: مگه بهت گفتم خودتو معرفی کنی
پسر: باش ولی من الان میخوام تو خودتو معرفی کنی
ا/ت: نمیکنم لونا بیا تو«لونا اومد داخل درو محکم بستم»
ا/ت: لونا زود واسم توضیح میدی فهمیدی
لونا: بریم تو اتاق تا واست توضیح بدم
ا/ت ویو:
دستشو گرفتم و از پله ها با قدم های محکم بالا میرفتم و در اتاقمو باز کردم و درو بستم لونا رو انداختم رو تخت
ا/ت: دخترر نمیگی بابام ببینه چرا با دوست پسرت میای اینجا نفهممم
لونا: ا/ت بشین توضیح بدم
« نشست روی تخت»
ا/ت: اگه چیز بی معنی بگی میندازمت بیرون
لونا: دوست پسرم بود کای یادته
ا/ت: ماشالله انقدر زیادن که نه
لونا: کان منو به این پسر فروخته
ا/ت: ههه شوخی میکنی دیگه
لونا: نه اصلا
ا/ت: مگه فیلم اکشنههههه
لونا: بذار بقیش رو بگم...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اسلاید اول ماشین تیهونگ♡
دوم لونا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نظرت راجب لونا؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لایک❤ 🧷
کامنت🤍📎
فالو💙📎
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۸۷.۱k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.