(عشق سرد)پارت22
ا.ت:
یه دفعه جونگکوک منو بغل کرد و گفت:
ا.ت تو....قشنگ ترین رویای منی
ا.ت:
بغلش کردم و گفتم :
نگران نباش من رویای خیلی ها هستم (پوزخند)
که یه دفعه گردنمو گاز گرفت
که ....هوففف...بلههه..آقا تحریگ شده
خدا بخیر بگذرونه 😩
جونگکوک:
سوار ماشین شدیم
و راه افتادیم سمت عمارت من
رفتیم تو به آجوما گقتم برامون غذا بیاره
ا.ت:
جونگکوک...اون خانومه رو کی آوردی؟
جونگکوک:
اونو آوردم اینجا تا مواظبت باشه
ا.ت:
نخیر من باید برم سر کار
جونگکوک:
میتونی بری و توی خونه مواظبته
(ویو فردا صبح)
ا.ت:
بیدار شدم صبحانه خوردم
از آجوما خدا حافظی کردم
یادم افتاد کیفمو جا گذاشتم
رفتم توی اتاق برش دارم دیدم
جونگکوک هنوز خوابه
یه بوسه به سرش زدم و پیاده سمت
بیمارستان میرفتم
وقتی رسیدم
شینجو اومد سمتم:
شینجو:
سلام...صبحت بخیر ....ببین عمل داری خیلی سخت آماده باش
و در عرض یک ثانیه کمرمو گرفت
و یه بوسه به لبم زد که با تخت شاستی مخصوصم زدم تو سرش که دیدم دارن اسممو به اتاق عمل صدا میکنن
سریع رفتم
وای آخه اول صبحی عمل قلب باز ...هوففففف
رفتم عملشو انجام دادم
۹ساعت طول کشید
داشتم سمت اتاقم میرفتم که سرم گیج رفت
ویو جونگکوک:
رفته بودم ا.ت رو ببینم
ساعت ۳ بعد از ظهر بود
رفتم دیدم دست یه پسر دور کمرش حلقه شده
و ا.ت هم سعی داره اونو از خودش جدا کنه
که پسره یه بوسه به لبش زد
ا.ت هم داشت نگاش میکرد
انقدر عصبانی بودم
که سریع از اونجا دور شدم
نشستم اونجا تا نوبتی که گرفته بودم برسه
نوبتم شد
بلند شدم رفتم توی اتاق ا.ت نشستم دیدم بهم نگاه نمیکنه
گفتم:
خانم دکتر شما همیشه بدون نگاه کردن بیمارو درمان میکنین (عصبی)
ا.ت:
اون...اون جونگکوک بود
بلند شدم رفتم نزدیکش
گفتم:
چیشده؟
حالت خوبه؟
زخمی شدی؟
چرا اینجایی؟
مریض شدی؟
جاییت درد میکن....
که نذاشت ادامه حرفمو بزنم
و درازم کرد روی کاناپه و شروع کرد به بوسیدنم
نمیدونم چی شده بود
انقدر مک زد که لبم خون اومد
که یه دفعه در باز شد ....
یاع یاع یاع خماری بمونید 😂😈
بچه ها بخدا من امروز امتحان ریاضی دارم
خیلی نوشتم الان دوباره باید ۷فصل رو دوره کنم تا ساعت ۲ هم باید برم مدرسه
ببخشید کم شد
ببخشید بد شد
میدونم دارم خیلی بد مینویسم
نمیتونم دیگه بگم داره جالب میشه
قول میدم
معذرت میخوام ازتون 🥺💔😔
داره به جاهای قشنگی میرسه ولی مطمئن نیستم شما خوشتون بیاد 🥺💔
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرط پارت بعد:
لایک:۲۳(تا ۲۰ هم قبوله)
کامنت:۸ هرکس فقط میتونه دوتا کامنت بذاره ممنون ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
امیدوارم منو ببخشین
توی کامنتا هم هرچقدر میخواین ایراد بگیرین
اینجوری بنظرم بهتره 🥺🥺❤️❤️
هرچند که شما هیچ وقت منو ناراحت نمیکنین ولی .....
ممنونم بابت مهربونیاتون. 😍🥺
فالو یادتون نره 🥺❤️
یه دفعه جونگکوک منو بغل کرد و گفت:
ا.ت تو....قشنگ ترین رویای منی
ا.ت:
بغلش کردم و گفتم :
نگران نباش من رویای خیلی ها هستم (پوزخند)
که یه دفعه گردنمو گاز گرفت
که ....هوففف...بلههه..آقا تحریگ شده
خدا بخیر بگذرونه 😩
جونگکوک:
سوار ماشین شدیم
و راه افتادیم سمت عمارت من
رفتیم تو به آجوما گقتم برامون غذا بیاره
ا.ت:
جونگکوک...اون خانومه رو کی آوردی؟
جونگکوک:
اونو آوردم اینجا تا مواظبت باشه
ا.ت:
نخیر من باید برم سر کار
جونگکوک:
میتونی بری و توی خونه مواظبته
(ویو فردا صبح)
ا.ت:
بیدار شدم صبحانه خوردم
از آجوما خدا حافظی کردم
یادم افتاد کیفمو جا گذاشتم
رفتم توی اتاق برش دارم دیدم
جونگکوک هنوز خوابه
یه بوسه به سرش زدم و پیاده سمت
بیمارستان میرفتم
وقتی رسیدم
شینجو اومد سمتم:
شینجو:
سلام...صبحت بخیر ....ببین عمل داری خیلی سخت آماده باش
و در عرض یک ثانیه کمرمو گرفت
و یه بوسه به لبم زد که با تخت شاستی مخصوصم زدم تو سرش که دیدم دارن اسممو به اتاق عمل صدا میکنن
سریع رفتم
وای آخه اول صبحی عمل قلب باز ...هوففففف
رفتم عملشو انجام دادم
۹ساعت طول کشید
داشتم سمت اتاقم میرفتم که سرم گیج رفت
ویو جونگکوک:
رفته بودم ا.ت رو ببینم
ساعت ۳ بعد از ظهر بود
رفتم دیدم دست یه پسر دور کمرش حلقه شده
و ا.ت هم سعی داره اونو از خودش جدا کنه
که پسره یه بوسه به لبش زد
ا.ت هم داشت نگاش میکرد
انقدر عصبانی بودم
که سریع از اونجا دور شدم
نشستم اونجا تا نوبتی که گرفته بودم برسه
نوبتم شد
بلند شدم رفتم توی اتاق ا.ت نشستم دیدم بهم نگاه نمیکنه
گفتم:
خانم دکتر شما همیشه بدون نگاه کردن بیمارو درمان میکنین (عصبی)
ا.ت:
اون...اون جونگکوک بود
بلند شدم رفتم نزدیکش
گفتم:
چیشده؟
حالت خوبه؟
زخمی شدی؟
چرا اینجایی؟
مریض شدی؟
جاییت درد میکن....
که نذاشت ادامه حرفمو بزنم
و درازم کرد روی کاناپه و شروع کرد به بوسیدنم
نمیدونم چی شده بود
انقدر مک زد که لبم خون اومد
که یه دفعه در باز شد ....
یاع یاع یاع خماری بمونید 😂😈
بچه ها بخدا من امروز امتحان ریاضی دارم
خیلی نوشتم الان دوباره باید ۷فصل رو دوره کنم تا ساعت ۲ هم باید برم مدرسه
ببخشید کم شد
ببخشید بد شد
میدونم دارم خیلی بد مینویسم
نمیتونم دیگه بگم داره جالب میشه
قول میدم
معذرت میخوام ازتون 🥺💔😔
داره به جاهای قشنگی میرسه ولی مطمئن نیستم شما خوشتون بیاد 🥺💔
امیدوارم خوشتون اومده باشه
شرط پارت بعد:
لایک:۲۳(تا ۲۰ هم قبوله)
کامنت:۸ هرکس فقط میتونه دوتا کامنت بذاره ممنون ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
امیدوارم منو ببخشین
توی کامنتا هم هرچقدر میخواین ایراد بگیرین
اینجوری بنظرم بهتره 🥺🥺❤️❤️
هرچند که شما هیچ وقت منو ناراحت نمیکنین ولی .....
ممنونم بابت مهربونیاتون. 😍🥺
فالو یادتون نره 🥺❤️
۱۰.۲k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.