مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟓𝟑
به طرف در رفتم درو باز کردم که با قامت و قد رعنای جین روبه روبه شدم در حالی که یه پسر کوچولو خیلی کیوت پشت جین قایم شده بود(عکسش رو میزارم )
جین:سلام ات چطوری؟(لبخند)
_سلام هیونگ خوبم مرسی(لبخند)
جین:او ببخشید مزاحمت شدم فک کنم مهمون داری...
_او اون ..اون که مهمون نیست دوست پسرمه بعدم چه مزاحمی من خیلی هم خوشحال میشم از بچه ها مراقبت کنم(لبخند رو به سونجه)
جین:سونجه بیا به اونی ات سلام کن
(علامت سونجه◇)
◇سلام اونی من سونجه هستم(لبخند)
_سلام عسلم بیل تو
◇باشه
جین:سونجه اونی رو ازیت نکن باشه؟! فردا بعد ظهر میام دنبالت
◇باشه آپا خدافس
جین :خدافس قند عسلم(کشیدن لپ سونجه)
◇(خنده)
جین:خب ات من برم فعلا خدافظ
_خدافس هیونگ
بعد از اینکه جین رفت دست سونجه رو گرفتم دنبال خودم بردم پیش کوک
◇عه اونی ندوفته(گفته لحنش بچه گونس)بودی تو خونت خرلگوش نگه می داری(با ذوق)
+هوی کوچولو من خرگوش نیستم من دوست پسر اونی اتم
◇ولی به نظر من ته(که) خلگوشی(خنده)
_منم باهات موافقم ولی قبول نمیکنه
◇اشتال نداره بلخره خودش به این موضوع میله سه که یه خلگوشه(ناز کردن ات)
_(خنده)
◇می دونی چلا آپام منو آورده انجا؟!
_اممم نمیدونم خودت بگو(کیوت)
باشه( خنده)آپا گفت بیام آنجا که بلام یه آجی یا دادش بخره ولی منه ته(که)میدونم یه کال دیگه میکنن
_عاااا(خنده)مثلا چه کاری؟!
◇اممممم میلن تو اتاق تا صبح با هم دعا میکنن که اودا(خدا)بهشون یه نی نی مثل من بده(خنده)
_از دست تو(خنده)
+خب کوچولو تا اتاق رو درست گفتی ولی در واقع باهام...
_کوک ببند تا اون روم بالا نیومده(جدی و نگاه ترسناک)
+آره آره درست گفتی دعا میکنن (خنده)
◇شما نی نی ندالین؟!
+نع ما نی نی نداریم(خنده و چشمک روبه ات)
_کوفت
_سونجه یاااا دوست داری چی کار کنیم؟ هوم ؟ تا شب کلی وقت هست
◇اممممم نمیدونم لاستی اونی تو ایلی(خیلی) نازی هااا فک تنم عاشقت شدم.
_(خنده)آخیییی قربونت برم من
◇اونی یه لحظه منو نگا تن
_باشه
◇(لب ات رو بوسید)
_(خنده)
+یاااااا تو کوچولو هیچ کس به جز من حق نداره ات رو بوس و بغل کنه و فقط منم می تونم(ات محکم گرفت)
◇آقا خلگوشه حسودی نتن
_یاااا کوک اون فقط یه بچه س
+عههههه...
◇خب من میلم دسشویی شما لاحت باشین(چشمک)
_یاااااا
◇(بدو بدو رفت)
+(خنده) به نظرم الان باید ببوسمت
_یاااا کوک
+(شروع کرد به بوسیدن ات)
۲۰ مین بعد
◇آخییییی شبیه اوت صحنه ی دبلیو شد(با ذوق داره بوسیدن این دوتا رو نگاه میکنه😂)
_(از هم جدا شدن)اهم اهم خب سونجه پیش عمو کوک باش تا من بیام بریم شهر بازی
◇هوارااااا باشههههههه
_(خنده و رفت)
ویو کوک
ات که رفت رفتم سونجه رو بغل کردم نشستم رو مبل
◇خلگوشه اونی رو خیلی دوست داری؟!
+آره بیشتر از اون چیزی که فکرش رو کنی
◇(خنده)
+میگم نمگه تو کیدرما نگاه میکنی!؟
◇آله آپا نمیذاره میگه صحنه داله برای من زوده ولی من اودم(خودم)وقتی آپا خونه نیست نگاه میتنم اصلا صحنه نداله فقط همو بوس میکنن همین
+(جررر خوردن از خنده)
ویو ات
رفتم تو اتاقم درو بستم یه لباس مناسب انتخاب کردم و پوشیدم بعد موهامو گوجه کردم سوسکی ریختم یه آرایش کم رنگ کردم و کیفمو برداشتم رفتم پایین با کوک و سونجه سوار ماشین شدیم راه افتادیم طرف شهر بازی.....
ببخشید چرت شد🦋🌚
اسلاید ۲ لباس ات
اسلاید ۳ عکس سونجه
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟓𝟑
به طرف در رفتم درو باز کردم که با قامت و قد رعنای جین روبه روبه شدم در حالی که یه پسر کوچولو خیلی کیوت پشت جین قایم شده بود(عکسش رو میزارم )
جین:سلام ات چطوری؟(لبخند)
_سلام هیونگ خوبم مرسی(لبخند)
جین:او ببخشید مزاحمت شدم فک کنم مهمون داری...
_او اون ..اون که مهمون نیست دوست پسرمه بعدم چه مزاحمی من خیلی هم خوشحال میشم از بچه ها مراقبت کنم(لبخند رو به سونجه)
جین:سونجه بیا به اونی ات سلام کن
(علامت سونجه◇)
◇سلام اونی من سونجه هستم(لبخند)
_سلام عسلم بیل تو
◇باشه
جین:سونجه اونی رو ازیت نکن باشه؟! فردا بعد ظهر میام دنبالت
◇باشه آپا خدافس
جین :خدافس قند عسلم(کشیدن لپ سونجه)
◇(خنده)
جین:خب ات من برم فعلا خدافظ
_خدافس هیونگ
بعد از اینکه جین رفت دست سونجه رو گرفتم دنبال خودم بردم پیش کوک
◇عه اونی ندوفته(گفته لحنش بچه گونس)بودی تو خونت خرلگوش نگه می داری(با ذوق)
+هوی کوچولو من خرگوش نیستم من دوست پسر اونی اتم
◇ولی به نظر من ته(که) خلگوشی(خنده)
_منم باهات موافقم ولی قبول نمیکنه
◇اشتال نداره بلخره خودش به این موضوع میله سه که یه خلگوشه(ناز کردن ات)
_(خنده)
◇می دونی چلا آپام منو آورده انجا؟!
_اممم نمیدونم خودت بگو(کیوت)
باشه( خنده)آپا گفت بیام آنجا که بلام یه آجی یا دادش بخره ولی منه ته(که)میدونم یه کال دیگه میکنن
_عاااا(خنده)مثلا چه کاری؟!
◇اممممم میلن تو اتاق تا صبح با هم دعا میکنن که اودا(خدا)بهشون یه نی نی مثل من بده(خنده)
_از دست تو(خنده)
+خب کوچولو تا اتاق رو درست گفتی ولی در واقع باهام...
_کوک ببند تا اون روم بالا نیومده(جدی و نگاه ترسناک)
+آره آره درست گفتی دعا میکنن (خنده)
◇شما نی نی ندالین؟!
+نع ما نی نی نداریم(خنده و چشمک روبه ات)
_کوفت
_سونجه یاااا دوست داری چی کار کنیم؟ هوم ؟ تا شب کلی وقت هست
◇اممممم نمیدونم لاستی اونی تو ایلی(خیلی) نازی هااا فک تنم عاشقت شدم.
_(خنده)آخیییی قربونت برم من
◇اونی یه لحظه منو نگا تن
_باشه
◇(لب ات رو بوسید)
_(خنده)
+یاااااا تو کوچولو هیچ کس به جز من حق نداره ات رو بوس و بغل کنه و فقط منم می تونم(ات محکم گرفت)
◇آقا خلگوشه حسودی نتن
_یاااا کوک اون فقط یه بچه س
+عههههه...
◇خب من میلم دسشویی شما لاحت باشین(چشمک)
_یاااااا
◇(بدو بدو رفت)
+(خنده) به نظرم الان باید ببوسمت
_یاااا کوک
+(شروع کرد به بوسیدن ات)
۲۰ مین بعد
◇آخییییی شبیه اوت صحنه ی دبلیو شد(با ذوق داره بوسیدن این دوتا رو نگاه میکنه😂)
_(از هم جدا شدن)اهم اهم خب سونجه پیش عمو کوک باش تا من بیام بریم شهر بازی
◇هوارااااا باشههههههه
_(خنده و رفت)
ویو کوک
ات که رفت رفتم سونجه رو بغل کردم نشستم رو مبل
◇خلگوشه اونی رو خیلی دوست داری؟!
+آره بیشتر از اون چیزی که فکرش رو کنی
◇(خنده)
+میگم نمگه تو کیدرما نگاه میکنی!؟
◇آله آپا نمیذاره میگه صحنه داله برای من زوده ولی من اودم(خودم)وقتی آپا خونه نیست نگاه میتنم اصلا صحنه نداله فقط همو بوس میکنن همین
+(جررر خوردن از خنده)
ویو ات
رفتم تو اتاقم درو بستم یه لباس مناسب انتخاب کردم و پوشیدم بعد موهامو گوجه کردم سوسکی ریختم یه آرایش کم رنگ کردم و کیفمو برداشتم رفتم پایین با کوک و سونجه سوار ماشین شدیم راه افتادیم طرف شهر بازی.....
ببخشید چرت شد🦋🌚
اسلاید ۲ لباس ات
اسلاید ۳ عکس سونجه
۷.۹k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.