فوق اسمات
ولی اون فرق داشت*
پارت⁶*
گزارش نکن رباتم فعاله سیسی
تا آخرِ آخر بخونید
توم تلمبه میزد.
طوری که انگار لاستیک پنچر شده ی ماشینشو داشت باد میکرد
۴۰ مین گذشت.
انگار داشت اrضا میشد
بالاخره ارضا شد
مایعش رو هم توم هم روی صورتم خالی کرد
عوق زدم
اییییی نکن چندش
دکتر*دیر گفتی.
ات*دلم درد میکنه
دکتر*خو،به عنم
ات*گریه*
دکتر*بچه گریه نکن
پاشو غذا درست کن
ات*من بچه نیستم
اورالین(نویسنده)* ناگهاندر اتاق آبی رنگ باز شد
پسری از آن بیرون آمد
چشمان آبی روشن درخشانی داشت
موهای نارنجی رنگ زیبا
ات*محو زیبایی اون پسر شدم
دیگه گریه کردن یادم رفت
دکتر هم تعجب کرده بود که دیگه چرا گریه نمیکنم
دکتر*چیه؟ چقدر مودیی
ات*اون کیه؟
دکتر به بیرون در نگاهی انداختو گفت
دکتر*عه پسرم اومدی؟؟
مگه بهت نگفتم حق نداری بیای بیرون؟؟؟
پسر مو نارنجی*آخه صدای مامانو شنیدم
ات*مامان؟(به دکتر نگاه کرد)
دکتر*خودمو جمعو جور کردم رو به ات کردمو گفتم
عامم آره
میخواستم خودم بهت بگم
ات*چرا هیچی به من راجبع این موضوع نگفتی؟
من حتی اسم تو رو نمیدونم
پسر مو نارنجی*اسمش دازایه
اوسامو دازای
ات*عه خوبه
اسم تو چیه پسر کوچولو؟
پسر مو نارنجی*اسمم...(به دازای نگاه میکنه)
دازای*بگو راحت باش
پسر مو نارنجی*اسمم چویاس
عاممم ناکاهارا چویا
دازای*ات بیا بیرون
چویا حق نداری گوش وایسی وگرنه...
چویا*باشه باشه من غلط کنم گوش وایسم
ات*از اتاق رفتم بیرون
دازای*میخوام راجبع یه موضوع مهم باهات صحبت کنم
ات*چه موضوعی؟؟
اورالین*خب نه چیه فکر کردی هنوز پارت دارم میدم؟
نه کورخوندی😂
راستش همین یه ذره رو توی ۴ روز نوشتم چون حالم خیلی بد بود
بخداااا الکی نمیگمممم
دازای شاهده
خب بعله
این آخر هم بخوام بهتون یه نصیحت کنم اینه که"هیچوقت شامپو نخورید"
همین دیگه
من میرم بمیرم موچ وانیلی به کلتون
پارت⁶*
گزارش نکن رباتم فعاله سیسی
تا آخرِ آخر بخونید
توم تلمبه میزد.
طوری که انگار لاستیک پنچر شده ی ماشینشو داشت باد میکرد
۴۰ مین گذشت.
انگار داشت اrضا میشد
بالاخره ارضا شد
مایعش رو هم توم هم روی صورتم خالی کرد
عوق زدم
اییییی نکن چندش
دکتر*دیر گفتی.
ات*دلم درد میکنه
دکتر*خو،به عنم
ات*گریه*
دکتر*بچه گریه نکن
پاشو غذا درست کن
ات*من بچه نیستم
اورالین(نویسنده)* ناگهاندر اتاق آبی رنگ باز شد
پسری از آن بیرون آمد
چشمان آبی روشن درخشانی داشت
موهای نارنجی رنگ زیبا
ات*محو زیبایی اون پسر شدم
دیگه گریه کردن یادم رفت
دکتر هم تعجب کرده بود که دیگه چرا گریه نمیکنم
دکتر*چیه؟ چقدر مودیی
ات*اون کیه؟
دکتر به بیرون در نگاهی انداختو گفت
دکتر*عه پسرم اومدی؟؟
مگه بهت نگفتم حق نداری بیای بیرون؟؟؟
پسر مو نارنجی*آخه صدای مامانو شنیدم
ات*مامان؟(به دکتر نگاه کرد)
دکتر*خودمو جمعو جور کردم رو به ات کردمو گفتم
عامم آره
میخواستم خودم بهت بگم
ات*چرا هیچی به من راجبع این موضوع نگفتی؟
من حتی اسم تو رو نمیدونم
پسر مو نارنجی*اسمش دازایه
اوسامو دازای
ات*عه خوبه
اسم تو چیه پسر کوچولو؟
پسر مو نارنجی*اسمم...(به دازای نگاه میکنه)
دازای*بگو راحت باش
پسر مو نارنجی*اسمم چویاس
عاممم ناکاهارا چویا
دازای*ات بیا بیرون
چویا حق نداری گوش وایسی وگرنه...
چویا*باشه باشه من غلط کنم گوش وایسم
ات*از اتاق رفتم بیرون
دازای*میخوام راجبع یه موضوع مهم باهات صحبت کنم
ات*چه موضوعی؟؟
اورالین*خب نه چیه فکر کردی هنوز پارت دارم میدم؟
نه کورخوندی😂
راستش همین یه ذره رو توی ۴ روز نوشتم چون حالم خیلی بد بود
بخداااا الکی نمیگمممم
دازای شاهده
خب بعله
این آخر هم بخوام بهتون یه نصیحت کنم اینه که"هیچوقت شامپو نخورید"
همین دیگه
من میرم بمیرم موچ وانیلی به کلتون
۷۶۳
۲۶ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.