اسلاید2:لباس جنیور بعد عوض
اسلاید2:لباس جنیور بعد عوض
شروع کردم به خوردن شام تموم کردمو ظرفارو گذاشتم رو سینگ که صدا ایفن اومد رفتم ایفن رو زدم که دخترا اومدن داخل
سوزومه: های گایز
لیلی: های
امیلی: های
لیلی: ری گفت کاراش تموم شده ده مین دیگه اینجاست
امیلی: جنیور کجاست
سوزومه: تو اتاقش برید بشینید من میرم بهش بگم بیاد
رفتم بالا در زدم رفتم تو داشت پیراهنشو میپوشید
جنیور: ای خدا تو ادم بشو نیستی
سوزومه: الان وقت لباس عوض کردن اخه
جنیور: اخ ببخشید که تایم لباس پوشیدنم رو با برنامت یکی نکردم
سوزومه: اینبار رو میبخشم دیگه تکرار نشه
جنیور: یعنی پرو بودن روایت تصویر
جنیور: خب کارِت
سوزومه: دخترا اومدم بیا پایین پسرک کم رو
رفتم پایین خواستم کنار دخترا بشینم که صدای ایفن اومد رفتمو ایفن رو زدم نشستم سر جام جنیور داشت میومد که در وا شد و ری هم اومد داخل
ری: سلام
جنیور: علیک سلام... بیا بشین
ری اومد سمتمون
ری: های کایز
سوزومه: خوش دومدی
لیلی: خب میخواین چیکار کنین
سوزومه: بنظرم صبح ساعت هفت راه بیوفتیم و صبحونمونو اونجابخوریم
ری: عالیه
امیلی: موافقم
جنیور: چطور به نیاگارا هم بریم
سوزومه: پس پاسپورتامونو هم باید ببریم (برای اونایی که نمیدونن ابشار نایا گارا مرز امریکا و کاناداو شهر زیبای نیاگارا هم تو کانادا که از نیویورک سه ساعت راه)
امیلی: واااای دلم برای شهربازیش یه ذره شده
لیلی: غذا هاش هم عالیه
ری: اوکی پس فردا پاسپورت هاتون یادتون نره....... برنامه دیگه ای ندارین
لیلی: میگم هممون با یه ماشین بریم
امیلی: اینم نظریه اینجوری تو راه حوصلمون سر نمیره
جنیور: پس ساعت هفت اینجا باشید با ماشین من میریم
ری: اوکی
امیلی: پس. فردا میبینمتون
لیلی: ما دیگه میریم
شروع کردم به خوردن شام تموم کردمو ظرفارو گذاشتم رو سینگ که صدا ایفن اومد رفتم ایفن رو زدم که دخترا اومدن داخل
سوزومه: های گایز
لیلی: های
امیلی: های
لیلی: ری گفت کاراش تموم شده ده مین دیگه اینجاست
امیلی: جنیور کجاست
سوزومه: تو اتاقش برید بشینید من میرم بهش بگم بیاد
رفتم بالا در زدم رفتم تو داشت پیراهنشو میپوشید
جنیور: ای خدا تو ادم بشو نیستی
سوزومه: الان وقت لباس عوض کردن اخه
جنیور: اخ ببخشید که تایم لباس پوشیدنم رو با برنامت یکی نکردم
سوزومه: اینبار رو میبخشم دیگه تکرار نشه
جنیور: یعنی پرو بودن روایت تصویر
جنیور: خب کارِت
سوزومه: دخترا اومدم بیا پایین پسرک کم رو
رفتم پایین خواستم کنار دخترا بشینم که صدای ایفن اومد رفتمو ایفن رو زدم نشستم سر جام جنیور داشت میومد که در وا شد و ری هم اومد داخل
ری: سلام
جنیور: علیک سلام... بیا بشین
ری اومد سمتمون
ری: های کایز
سوزومه: خوش دومدی
لیلی: خب میخواین چیکار کنین
سوزومه: بنظرم صبح ساعت هفت راه بیوفتیم و صبحونمونو اونجابخوریم
ری: عالیه
امیلی: موافقم
جنیور: چطور به نیاگارا هم بریم
سوزومه: پس پاسپورتامونو هم باید ببریم (برای اونایی که نمیدونن ابشار نایا گارا مرز امریکا و کاناداو شهر زیبای نیاگارا هم تو کانادا که از نیویورک سه ساعت راه)
امیلی: واااای دلم برای شهربازیش یه ذره شده
لیلی: غذا هاش هم عالیه
ری: اوکی پس فردا پاسپورت هاتون یادتون نره....... برنامه دیگه ای ندارین
لیلی: میگم هممون با یه ماشین بریم
امیلی: اینم نظریه اینجوری تو راه حوصلمون سر نمیره
جنیور: پس ساعت هفت اینجا باشید با ماشین من میریم
ری: اوکی
امیلی: پس. فردا میبینمتون
لیلی: ما دیگه میریم
۲.۳k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.