پرنسس اسلایترین
#پرنسس_اسلایترین
#part43
ملیسو سوفی رفتن خوابگاه منم رفتم تو تختو تو فکر بودم که خوابم برد فردا بلند شدم شکمم خیلی درد میکرد اما میگفتن طبیعیه
رفتم سرویس کارای لازمو انجام دادم اومدم بیرون
لباسامو پوشیدم چون تا روز رقص کلاسی نداشتیم یه سرهم پوشدم موهامو بافتم رفتم بیرون پیش بچه ها
: سلام
بچه ها: سلام
ملیس: خوبی؟
: اهم
هرماینی: مطمئنی حالت خوبه؟ بیا بشین
: اره خوبم
هری: اخه رنگت پریده
: واقعا؟
هری: اره
: نمیدونم دیشب کی خوب نتونستم بخوابم شاید به خاطر همین
هری: اها
سوفی: چیزی دلت میخواد؟
: نه هیچی
مشغول صحبت شدیم داشتیم که زمان گذشتو وقت ناهار شد چون اصلا گشنم نبود هرچقد که بچه ها اصرار کردن برای ناهار نرفتم و خودشون رفتن منم رفتم سمت رودخونه داشتم قدم میزدم نشستم رو سنگ که دیدم یکی اومد پشت سرم وایستاد سرمو بلند کردم دراکو بود
: اینجا چیکار میکنی
دراکو: اومدم قدم زنی
: اینجا؟ تو؟
دراکو: اره مشکلیه؟
: نه فقط جا خوردم اخه همیشه یا هاگوارتز میچرخی یا خوابگاهتی
دراکو: دوس داشتم الان قدم بزنم🙄
: باشه بابا توهم که همه چی برمیخوره بهت😑
دراکو: واس چی نیومدی سر ناهار
: گشنم نیس
دراکو: ولی رنگت پریده انگار گچ شدی
: ولی گشنه نیستم
دراکو: ماری چرا انقد لجبازی میکنی،نمیدونم شب چت شد اما باید به خودت برسی
: از کی تاحالا نگران من شدی؟
دراکو: نگرانت نیستم، حوصله بغل کردنتو ندارم
: خب بغلم نکن مگه زورت کردم
دراکو: ماری لجبازی نکن باید بری پیش خانم سوزی
: دراکو واقعا حالم خوبه لازم نیس نگرانم باشی
که یه دفعه....
#part43
ملیسو سوفی رفتن خوابگاه منم رفتم تو تختو تو فکر بودم که خوابم برد فردا بلند شدم شکمم خیلی درد میکرد اما میگفتن طبیعیه
رفتم سرویس کارای لازمو انجام دادم اومدم بیرون
لباسامو پوشیدم چون تا روز رقص کلاسی نداشتیم یه سرهم پوشدم موهامو بافتم رفتم بیرون پیش بچه ها
: سلام
بچه ها: سلام
ملیس: خوبی؟
: اهم
هرماینی: مطمئنی حالت خوبه؟ بیا بشین
: اره خوبم
هری: اخه رنگت پریده
: واقعا؟
هری: اره
: نمیدونم دیشب کی خوب نتونستم بخوابم شاید به خاطر همین
هری: اها
سوفی: چیزی دلت میخواد؟
: نه هیچی
مشغول صحبت شدیم داشتیم که زمان گذشتو وقت ناهار شد چون اصلا گشنم نبود هرچقد که بچه ها اصرار کردن برای ناهار نرفتم و خودشون رفتن منم رفتم سمت رودخونه داشتم قدم میزدم نشستم رو سنگ که دیدم یکی اومد پشت سرم وایستاد سرمو بلند کردم دراکو بود
: اینجا چیکار میکنی
دراکو: اومدم قدم زنی
: اینجا؟ تو؟
دراکو: اره مشکلیه؟
: نه فقط جا خوردم اخه همیشه یا هاگوارتز میچرخی یا خوابگاهتی
دراکو: دوس داشتم الان قدم بزنم🙄
: باشه بابا توهم که همه چی برمیخوره بهت😑
دراکو: واس چی نیومدی سر ناهار
: گشنم نیس
دراکو: ولی رنگت پریده انگار گچ شدی
: ولی گشنه نیستم
دراکو: ماری چرا انقد لجبازی میکنی،نمیدونم شب چت شد اما باید به خودت برسی
: از کی تاحالا نگران من شدی؟
دراکو: نگرانت نیستم، حوصله بغل کردنتو ندارم
: خب بغلم نکن مگه زورت کردم
دراکو: ماری لجبازی نکن باید بری پیش خانم سوزی
: دراکو واقعا حالم خوبه لازم نیس نگرانم باشی
که یه دفعه....
۴۷۸
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.