پارت ۲۹ Stealing under the pretext of love
مایا=چه کاری؟
جانگکوک=باید به طور صوری یه مدت نامزدم باشی
مایا=چی؟
جانگکوک=همین که گفتم مادرم میاد میبینتت و تو هم باید بگی توی یه تصادف با من آشنا شدی و زندگی واقعی خودتو بگی البته به استثنای معتاد بودن بابات و دزد بودن خودت
مایا=همچین کاری رو نمیکنم
جانگکوک=غلط میکنی...همینی که گفتم وگرنه مجبورم بدمت تحویل کلانتری لیا هم که اونوقت آواره میشه
با عصبانت گفتم=چی از جونم میخوای؟ چرا ولم نمیکنی؟
جانگکوک=چون تو واسه ی من یه کبریت بی خطری و تنها گزینه ای هستی که میتونم واسه این کار انتخاب کنم نه میتونی جذبم کنی نه من جذبت میشم چون میدونم عرضه این کارا رو نداری دردسر هم نمیتونی درست کنی چون من خودم قبلش میکشمت برای اینکه کارت هم بیمزد نباشه ۵۰ تومن بهت میدم
مایا=برو ۵۰ تومنت رو بزار جلوی آیینه ۲برابر شه حالشو ببری
جانگکوک=خنگ احمق منظورم ۵۰ میلیون تومنه
(۵۰ میلیون؟ حتی توی خواب هم همچین پولی رو ندیدم پیشنهاد وسوسه کننده ای بود از تعجب دهنم باز مونده بود این مرتیکه هم تو دهنمه زودی دهنم رو بستم)
مایا=خب...باید روش فکر کنم
جانگکوک=واسه من قوپی نیا از همین الان جواب مثبتت مشخصه لابد دهن من یه متر باز مونده بود
مایا=خب این پولا واسه تو پولی نیست ولی برای من یه زندگیه
جانگکوک=پس قبوله
مایا=اگه از رو من پاشی آره...خفه شدم
بلند شد و لبه ی تخت نشست تازه متوجه اطرافم شدم عجب جایی بودا تخت به این بزرگی ندیده بودم مثل توی فیلما بود از بس نرم بود دلم نمیومد از روش پاشم ولی پا نمیشدم فکر میکرد پررو ام از جام بلند شدم و کنارش نشستم
جانگکوک=خب دیگه برو
مایا=هنوز نفهمیدم چرا باید این کارو بکنم
کلافه دستی رو موهاش کشید و گفت=خیلی خب بهت میگم...مامان من اصرار داره ازدواج کنم ولی نمیخوام این کارو بکنم دلیلشم به تو ربطی نداره ولی اینو بدون که یه دخترو برام در نظر گرفته که اصلا ازش خوشم نمیاد برخلاف تعریف هایی که ازش شنیدم خیلی آویزونه و اصلا اون چیزی نیست که مادر من فکر میکنه بخاطر همین بهش گفتم نمیخوامش و خودم با یه نفر نامزد کردم اونم گفت حرفی نداره به شرط اینکه دختر خوبی انتخاب کرده باشم مامان من زن ساده ایه چند سال به دلایلی از همه بریدم و از خونه پدری زدم بیرون و اومدم اینجا با هیچکس ارتباط ندارم جز جیمین و چند تا دوست دیگه و جیمین تنها کسیه که از همه چیم خبر داره
مایا=چرا ار همه بریدی؟
جانگککک=گفتم این به تو ربطی نداره.....................
جانگکوک=باید به طور صوری یه مدت نامزدم باشی
مایا=چی؟
جانگکوک=همین که گفتم مادرم میاد میبینتت و تو هم باید بگی توی یه تصادف با من آشنا شدی و زندگی واقعی خودتو بگی البته به استثنای معتاد بودن بابات و دزد بودن خودت
مایا=همچین کاری رو نمیکنم
جانگکوک=غلط میکنی...همینی که گفتم وگرنه مجبورم بدمت تحویل کلانتری لیا هم که اونوقت آواره میشه
با عصبانت گفتم=چی از جونم میخوای؟ چرا ولم نمیکنی؟
جانگکوک=چون تو واسه ی من یه کبریت بی خطری و تنها گزینه ای هستی که میتونم واسه این کار انتخاب کنم نه میتونی جذبم کنی نه من جذبت میشم چون میدونم عرضه این کارا رو نداری دردسر هم نمیتونی درست کنی چون من خودم قبلش میکشمت برای اینکه کارت هم بیمزد نباشه ۵۰ تومن بهت میدم
مایا=برو ۵۰ تومنت رو بزار جلوی آیینه ۲برابر شه حالشو ببری
جانگکوک=خنگ احمق منظورم ۵۰ میلیون تومنه
(۵۰ میلیون؟ حتی توی خواب هم همچین پولی رو ندیدم پیشنهاد وسوسه کننده ای بود از تعجب دهنم باز مونده بود این مرتیکه هم تو دهنمه زودی دهنم رو بستم)
مایا=خب...باید روش فکر کنم
جانگکوک=واسه من قوپی نیا از همین الان جواب مثبتت مشخصه لابد دهن من یه متر باز مونده بود
مایا=خب این پولا واسه تو پولی نیست ولی برای من یه زندگیه
جانگکوک=پس قبوله
مایا=اگه از رو من پاشی آره...خفه شدم
بلند شد و لبه ی تخت نشست تازه متوجه اطرافم شدم عجب جایی بودا تخت به این بزرگی ندیده بودم مثل توی فیلما بود از بس نرم بود دلم نمیومد از روش پاشم ولی پا نمیشدم فکر میکرد پررو ام از جام بلند شدم و کنارش نشستم
جانگکوک=خب دیگه برو
مایا=هنوز نفهمیدم چرا باید این کارو بکنم
کلافه دستی رو موهاش کشید و گفت=خیلی خب بهت میگم...مامان من اصرار داره ازدواج کنم ولی نمیخوام این کارو بکنم دلیلشم به تو ربطی نداره ولی اینو بدون که یه دخترو برام در نظر گرفته که اصلا ازش خوشم نمیاد برخلاف تعریف هایی که ازش شنیدم خیلی آویزونه و اصلا اون چیزی نیست که مادر من فکر میکنه بخاطر همین بهش گفتم نمیخوامش و خودم با یه نفر نامزد کردم اونم گفت حرفی نداره به شرط اینکه دختر خوبی انتخاب کرده باشم مامان من زن ساده ایه چند سال به دلایلی از همه بریدم و از خونه پدری زدم بیرون و اومدم اینجا با هیچکس ارتباط ندارم جز جیمین و چند تا دوست دیگه و جیمین تنها کسیه که از همه چیم خبر داره
مایا=چرا ار همه بریدی؟
جانگککک=گفتم این به تو ربطی نداره.....................
۲۲.۵k
۰۶ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.