P15
P15
+ خب .....اگه من در نگاه اول عاشق شدم بنظرت به این معنی نیست که عشقی که من نسبت به تو دارم بسیار پاک و خالصانه اس؟
_ منم به همین فکر میکنم.
هوا تاریک شده بود. دختر شاخه ای رو که تو دستش بود به شونه ی تهیونگ میزد و میخندید.
+ میبینم از تنبیه شدن خوشت میاد.
الیزا خندید : نه اصلا .
تهیونگ به سمت دختر دوید و گفت: ولی جوابت با اون چیزی که من میبینم فرق داره.
دختر شروع به دویدن کرد. هردوتاشون میخندیدن و توی دشتی ساکت و سرسبز بازی میکردن. تهیونگ بلاخره موفق شد دخترو گیر بندازه. از پشت بغلش کرد و دوتایی افتادن رو زمین. میخندیدن و نفس نفس میزدن. دشت ساکت هم پر شده بود از صدا. صدای خنده ی عاشق و معشوقی که داستان رسیدنشون به هم مبهم بود.......
+ خب .....اگه من در نگاه اول عاشق شدم بنظرت به این معنی نیست که عشقی که من نسبت به تو دارم بسیار پاک و خالصانه اس؟
_ منم به همین فکر میکنم.
هوا تاریک شده بود. دختر شاخه ای رو که تو دستش بود به شونه ی تهیونگ میزد و میخندید.
+ میبینم از تنبیه شدن خوشت میاد.
الیزا خندید : نه اصلا .
تهیونگ به سمت دختر دوید و گفت: ولی جوابت با اون چیزی که من میبینم فرق داره.
دختر شروع به دویدن کرد. هردوتاشون میخندیدن و توی دشتی ساکت و سرسبز بازی میکردن. تهیونگ بلاخره موفق شد دخترو گیر بندازه. از پشت بغلش کرد و دوتایی افتادن رو زمین. میخندیدن و نفس نفس میزدن. دشت ساکت هم پر شده بود از صدا. صدای خنده ی عاشق و معشوقی که داستان رسیدنشون به هم مبهم بود.......
۶.۷k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.