عشق خریدنی 🦋✨ Prt3
#عشق_خریدنی
사랑 쇼핑
✧༺♥༻✧
ا/ت :من... من نمی خام بیام..... من عادت ندارم
کوک: تو چه بخای چه نخای من خریدمت
ا/ت :تو منو از خانوادم نخریدی
کوک :ع..... اقای جه هوا من ا/ت رو به قیمت خیلی بالایی ازتون می خرم
جه هوا :قبوله
**✿❀○❀✿**
ا/ت
دوییدم رفتم درخت توی باغچه رو گرفتم و گفتم من نمی رم ( با داد)
که جه هوا اومد جلو و خاست بزنه تو گوشم که کوک دستشو گرفت و گفت :چطور جرئت کردی دست رو دوست دختر من بلند کنی
و بعدم جه هوا رو پرت کرد اون ور
دلم دیگه جوش نمی زند نمی تر سیدم کوک نزاشت جه هوآ منو بزنه
که کوک با لحن کیوت و مهربون بهم گفت :بریم ا/ت
بدون اینکه چیزی بگم دست کوکی رو گرفتم و باهاش رفت ماتم برده بود
کوک:خوبی گرل
ا/ت :چ... چی اره
کوک:من میدونم دوست داری خواننده بشی
ا/ت:اره ولی کسی تا حالا بهم نگفته صدات خوبه
کوک :من میگم
ا/ت:چی
کوک : من میگم صدات خوبه و از اونجایی که من یه خوانندم می تونم یادت بدم
ا/ت :واقعا مرسی
کوک... (چیزی نگفت تا رسیدن خونه)
ا/ت
**✿❀○❀✿**
دم ی امارات بزرگ. وایستادیم من که باورم نمی شد دوس دختر همچین کسی شدم پرسیدم :میگم خانوادت کجان
کوک: اممم (با بغض)
ا/ت :وای ببخشید نباید می پرسیدم
کوک :نه اشکالی نداره. خب راستشمن وقتی من 13 سالم بود مامان و بابم به هم خیانت کردمن و هردو تاشون منو اینجا ول کردن با چند تا مستختم
و الان نزدیک 5 ساله که تنهام
ا/ت :اخی الهی
کوک:هوم
**✿❀○❀✿**
ا/ت
**✿❀○❀✿**
کوک در زد و یه خانم مسن اومد درو باز کرد کوک باهاش خیلی مهربون بود اما با بقیه نه
کوک :بالا اتاق ماعه
ا/ت: من و تو
کوک: اره تو الان دوس دخترمی
ا/ت: هوم اوکی فقط لباس داری من لباسام خیسن
کوک: اره وای پسرونن
ا/ت: اشکال نداره
کوک: بیا
ا/ت: مرسی برو بیرون حالا
کوک: چرا
ا/ت :اهم اهم
کوک: من دوس پسرتم
ا/ت: چه ربطی داره
کوک: هوففف ( روشو اون وری کرد)
✧༺♥༻✧
لایک و کامنت بزارینننننن🤍🍬
✧༺♥༻✧
بیب بریم پارت بدی 💅🧚
사랑 쇼핑
✧༺♥༻✧
ا/ت :من... من نمی خام بیام..... من عادت ندارم
کوک: تو چه بخای چه نخای من خریدمت
ا/ت :تو منو از خانوادم نخریدی
کوک :ع..... اقای جه هوا من ا/ت رو به قیمت خیلی بالایی ازتون می خرم
جه هوا :قبوله
**✿❀○❀✿**
ا/ت
دوییدم رفتم درخت توی باغچه رو گرفتم و گفتم من نمی رم ( با داد)
که جه هوا اومد جلو و خاست بزنه تو گوشم که کوک دستشو گرفت و گفت :چطور جرئت کردی دست رو دوست دختر من بلند کنی
و بعدم جه هوا رو پرت کرد اون ور
دلم دیگه جوش نمی زند نمی تر سیدم کوک نزاشت جه هوآ منو بزنه
که کوک با لحن کیوت و مهربون بهم گفت :بریم ا/ت
بدون اینکه چیزی بگم دست کوکی رو گرفتم و باهاش رفت ماتم برده بود
کوک:خوبی گرل
ا/ت :چ... چی اره
کوک:من میدونم دوست داری خواننده بشی
ا/ت:اره ولی کسی تا حالا بهم نگفته صدات خوبه
کوک :من میگم
ا/ت:چی
کوک : من میگم صدات خوبه و از اونجایی که من یه خوانندم می تونم یادت بدم
ا/ت :واقعا مرسی
کوک... (چیزی نگفت تا رسیدن خونه)
ا/ت
**✿❀○❀✿**
دم ی امارات بزرگ. وایستادیم من که باورم نمی شد دوس دختر همچین کسی شدم پرسیدم :میگم خانوادت کجان
کوک: اممم (با بغض)
ا/ت :وای ببخشید نباید می پرسیدم
کوک :نه اشکالی نداره. خب راستشمن وقتی من 13 سالم بود مامان و بابم به هم خیانت کردمن و هردو تاشون منو اینجا ول کردن با چند تا مستختم
و الان نزدیک 5 ساله که تنهام
ا/ت :اخی الهی
کوک:هوم
**✿❀○❀✿**
ا/ت
**✿❀○❀✿**
کوک در زد و یه خانم مسن اومد درو باز کرد کوک باهاش خیلی مهربون بود اما با بقیه نه
کوک :بالا اتاق ماعه
ا/ت: من و تو
کوک: اره تو الان دوس دخترمی
ا/ت: هوم اوکی فقط لباس داری من لباسام خیسن
کوک: اره وای پسرونن
ا/ت: اشکال نداره
کوک: بیا
ا/ت: مرسی برو بیرون حالا
کوک: چرا
ا/ت :اهم اهم
کوک: من دوس پسرتم
ا/ت: چه ربطی داره
کوک: هوففف ( روشو اون وری کرد)
✧༺♥༻✧
لایک و کامنت بزارینننننن🤍🍬
✧༺♥༻✧
بیب بریم پارت بدی 💅🧚
۶۰.۷k
۰۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.