-ترسناک؟توفوق العاده ای- ⁷
-ترسناک؟توفوقالعادهای- ⁷
پرستار ـ تهدیدم..کرد
کوک ـ آیششش..شما اینجا چیکار میکنینن *داد*
پرستار ـ اقا لطفا اروم باشین بیمار اینجا خوابیده *ترسیده*
کوک ـ الان من اونو از کدوم قبرستونی پیدا کنم؟؟آیشششش *رفت سوار ماشینش شد*
کوکویو
الان من ات رو از کجا پیدا کنم؟؟ اصلا جایی رو داره بمونه؟؟
کلی سوال توی مغزم هست ولی اول باید برم پیش رییس با ماجرا رو تعریف کنم..
"داخلدفتررییس"
رییس ـ پس تو اونجا کشک بودی؟ *داد*
کوک ـ متاسفم..ولی پیداش میکنـ..
رییس ـ چجورییی؟؟ الان حتی معلوم نیست کجاستتت، چیکار میکنههه *داد*
کوک ـ پیـ..
رییس ـ اخراجی
کوک ـ یـ..یعنی چی قربان؟
رییس ـ همینکه شنیدی، اخراجی *خونسرد*
کوک ـ.....
کوکویو
آیش..الان چه اشی بخورم؟؟
چرا حواسم بهش نبود؟؟؟
الان هم ات رو از دست دادم..هم کارمو
از تیمارستان زدم بیرون
داخل ماشین نشستم و اتفاقات امروزو مرور کردم
مین ات..ازت متنفرم!
پیدات کنم خودم با دستای خودم رفنت میکنم! (پسرم اروم)
با سرعتی که احتمال تصادف ⁹⁹ درصد بود به سمت بار حرکت کردم
وارد بار شدم، بوی سیگار و الکل به مشامم خورد
رفتم یه گوشه ای که خیلی پرت بود نشستم
خداروشکر امشب هر.زهها نیستن
کوک ـ یه ویسکی ⁹⁰ درصد لطفا *کمی داد که صدا برسه*
گارسون ـ الان میارم خدمتتون
کمی دورو ورمو نگاه کردم..یکی بود که شبیه ات بود..وایسا..نکنه اتس؟؟؟
بلند شدم رفتم بالا سرش
خودش بود!
با صدای بلندی بهش غریدم
کوک ـ تو..تو چرا انقد فرار میکنی؟
ات ـ بفرمایید؟
کوک ـ منو نمیشناسی؟ خودتو گول نزن!
ات ـ من نه شمارو میشناسم نه دلیل لحن صحبتتونو
کوک ـ ببین زر نزن ات..نمیخوام برات بد بشه..همین الان برمیگردی تیمارستان!!
اتویو
آیش..این از کجا پیدام کرد
ــ
پارت بعدو میخوای؟؟ کامنت بزاررررر، لایک کنننننننن، دنبال کنننننننننننن
پرستار ـ تهدیدم..کرد
کوک ـ آیششش..شما اینجا چیکار میکنینن *داد*
پرستار ـ اقا لطفا اروم باشین بیمار اینجا خوابیده *ترسیده*
کوک ـ الان من اونو از کدوم قبرستونی پیدا کنم؟؟آیشششش *رفت سوار ماشینش شد*
کوکویو
الان من ات رو از کجا پیدا کنم؟؟ اصلا جایی رو داره بمونه؟؟
کلی سوال توی مغزم هست ولی اول باید برم پیش رییس با ماجرا رو تعریف کنم..
"داخلدفتررییس"
رییس ـ پس تو اونجا کشک بودی؟ *داد*
کوک ـ متاسفم..ولی پیداش میکنـ..
رییس ـ چجورییی؟؟ الان حتی معلوم نیست کجاستتت، چیکار میکنههه *داد*
کوک ـ پیـ..
رییس ـ اخراجی
کوک ـ یـ..یعنی چی قربان؟
رییس ـ همینکه شنیدی، اخراجی *خونسرد*
کوک ـ.....
کوکویو
آیش..الان چه اشی بخورم؟؟
چرا حواسم بهش نبود؟؟؟
الان هم ات رو از دست دادم..هم کارمو
از تیمارستان زدم بیرون
داخل ماشین نشستم و اتفاقات امروزو مرور کردم
مین ات..ازت متنفرم!
پیدات کنم خودم با دستای خودم رفنت میکنم! (پسرم اروم)
با سرعتی که احتمال تصادف ⁹⁹ درصد بود به سمت بار حرکت کردم
وارد بار شدم، بوی سیگار و الکل به مشامم خورد
رفتم یه گوشه ای که خیلی پرت بود نشستم
خداروشکر امشب هر.زهها نیستن
کوک ـ یه ویسکی ⁹⁰ درصد لطفا *کمی داد که صدا برسه*
گارسون ـ الان میارم خدمتتون
کمی دورو ورمو نگاه کردم..یکی بود که شبیه ات بود..وایسا..نکنه اتس؟؟؟
بلند شدم رفتم بالا سرش
خودش بود!
با صدای بلندی بهش غریدم
کوک ـ تو..تو چرا انقد فرار میکنی؟
ات ـ بفرمایید؟
کوک ـ منو نمیشناسی؟ خودتو گول نزن!
ات ـ من نه شمارو میشناسم نه دلیل لحن صحبتتونو
کوک ـ ببین زر نزن ات..نمیخوام برات بد بشه..همین الان برمیگردی تیمارستان!!
اتویو
آیش..این از کجا پیدام کرد
ــ
پارت بعدو میخوای؟؟ کامنت بزاررررر، لایک کنننننننن، دنبال کنننننننننننن
۲.۵k
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.