پارت هفتدهم.
پارت هفتدهم.
جیمین: جونگ کوک یه بلیط بگیر فردا برگردیم کره.....
جونک کوک: باشه..... میدونی این نه روز رو گند زدی به همه چی... خیلی ضدحال بودی........ نمیومدیم بهتر بود....
جیمین: یااااا، چتههههه.... رو اعصاب من نرو جونگ کوووووک........
جونگ کوک: چت شده تو.....
جیمین: هوفففففف، چقدر حرف میزنی تو..... من رفتم استراحت کنم.... توعم برو کارای فردا رو بکن.....
جونگ کوک: چرا این روزا اینقد بی حوصله شدی...... چت شده هااااا، دلعنتی حرف بزن.......
جیمین: بدون گفتن واژه یا جمله ای چشمامو بستم و تظاهر کردم خوابم......
رئیس: دخترم حتما خیلی خسته، خسته نباشی..... برو خونه استراحت کن... تا چندروز هم نمیخواد بیای بیمارستان، برو این چندروز رو استراحت کن....
سوزی: بله چشم، ممنون.... خدانگهدارتون....
سوزی: در خونه رو باز کردم و بدون کاری خودمو پرت کردم رو مبل...... اوخخخخخخ، چقدر خستمههههه........ خمیازه ای کشیدم.......... اوه گوشیم داره زنگ میخوره....... چ چ چی..... ت ته تهیونگه....
سوزی: الو؟
تهیونگ: سلام سوزی خانوم.....
سوزی: اوه سلام تهیونگ خوبی......
تهیونگ: ممنون عزیزم...... امم خب راستش برای این زنگ زدم میخواستم جوابمو بگیرم..... شما هنوز به خاستگاری من جواب ندادید.......
سوزی: خ خ خب خب راستش تهیونگ.... خب... ج جواب من مثبته..... باهات ازدواج میکنم..............
تهیونگ: چ چی.... واقعااااا...... ممنونننننننننن......... خییییییییلی خوشحالمممم، قول میدم خوشبختت کنم.............
جیمین: جونگ کوک یه بلیط بگیر فردا برگردیم کره.....
جونک کوک: باشه..... میدونی این نه روز رو گند زدی به همه چی... خیلی ضدحال بودی........ نمیومدیم بهتر بود....
جیمین: یااااا، چتههههه.... رو اعصاب من نرو جونگ کوووووک........
جونگ کوک: چت شده تو.....
جیمین: هوفففففف، چقدر حرف میزنی تو..... من رفتم استراحت کنم.... توعم برو کارای فردا رو بکن.....
جونگ کوک: چرا این روزا اینقد بی حوصله شدی...... چت شده هااااا، دلعنتی حرف بزن.......
جیمین: بدون گفتن واژه یا جمله ای چشمامو بستم و تظاهر کردم خوابم......
رئیس: دخترم حتما خیلی خسته، خسته نباشی..... برو خونه استراحت کن... تا چندروز هم نمیخواد بیای بیمارستان، برو این چندروز رو استراحت کن....
سوزی: بله چشم، ممنون.... خدانگهدارتون....
سوزی: در خونه رو باز کردم و بدون کاری خودمو پرت کردم رو مبل...... اوخخخخخخ، چقدر خستمههههه........ خمیازه ای کشیدم.......... اوه گوشیم داره زنگ میخوره....... چ چ چی..... ت ته تهیونگه....
سوزی: الو؟
تهیونگ: سلام سوزی خانوم.....
سوزی: اوه سلام تهیونگ خوبی......
تهیونگ: ممنون عزیزم...... امم خب راستش برای این زنگ زدم میخواستم جوابمو بگیرم..... شما هنوز به خاستگاری من جواب ندادید.......
سوزی: خ خ خب خب راستش تهیونگ.... خب... ج جواب من مثبته..... باهات ازدواج میکنم..............
تهیونگ: چ چی.... واقعااااا...... ممنونننننننننن......... خییییییییلی خوشحالمممم، قول میدم خوشبختت کنم.............
۵۷.۸k
۱۸ تیر ۱۴۰۰