عشق یک خونآشام
پارت ۷
ویو ات
آروم ب سمتش قدم ورداشتم و لب زدم
+ میدونم تو این مدت رفتارم باهات خوب نبود چون هیچی در موردت نمیدونستم و نمیتونستم درکت کنم ولی الان کاملن میفهممت و بهت حق میدم اینکه انتخاب کنی انسان باشی یا هر موجود دیگه ای دست تو نبوده پس مقصر تو نیستی کوک تو موجودی جالبی هستی از بچه گیم خیلی دوست داشتم با یکی ک با بقیه فرق داره دوست باشم تو از چیزی ک فک میکنی تواناییت بیشتره پس قطعن میتونی اعصاب و رفتارتو کنترل کنی منم مث ی دوست کنارت میمونم و کمکت میکنم بهت قول میدم
_ ات فک میکردم اگ لت حقیقتو بگم بیشتر ازم متنفر شی یا ازم بترسی و... ولی باورم نمیشه انقد خوب باهام رفتار میکنی من خابم ؟
+(خنده) نه تو بیدار بیداری
_ باورم نمیشه ممنونم تنها کسی ک توواین شرایط میتونست بهم دلگرمی بده تو بودی
رفتم سمتش و خودمو تو بغلش جا دادم
فک کنم زیادی این دو روز کار کردی بیا بریم بیرون یک دور بزنیم
_ نه ات بیرون نه هنوز زوده نمیتونم
+ چیزی نمیشه مطمئن باش
.
با اصرار زیاد ات قرار شد ک بریم بیرون و دور بزنیم همه چی اوکی بود ک تو راه برگشت وقتی داشتیم قدم میزدیم ات لب زد
+ میشه یکم بشینیم خسته شدم
_ عام
+ لطفن
_ باشه
حدود ۱۰ دیقه بود ک نشسته بودیم ک چشمم ب ی پسره افتاد همون جوری ک ب حرفای گوش میدادم حواسم ب پسره بود داشت خیلی زیرکانه ات رو دید میزد عصبی شدم نیمخاستم اتفاقی بیوفته برای همین گفتم
_ ات بلد شو بریم
+ اوکی
داشتیم برمیگشتیم ک دیدم پسره داره پشت سرمون میاد دیگه تحمل نداشتم و برگشتم و با عصبانیت گفتم
_ براچی دنبال ما میای
/ من با تو کاری ندارم با این دختر کوچولو کار دارم
دیگه تحملم تموم شده بود ی گلوله سمتش شلیک کردم نگاهمو ب ات دادم ک....
ویو ات
آروم ب سمتش قدم ورداشتم و لب زدم
+ میدونم تو این مدت رفتارم باهات خوب نبود چون هیچی در موردت نمیدونستم و نمیتونستم درکت کنم ولی الان کاملن میفهممت و بهت حق میدم اینکه انتخاب کنی انسان باشی یا هر موجود دیگه ای دست تو نبوده پس مقصر تو نیستی کوک تو موجودی جالبی هستی از بچه گیم خیلی دوست داشتم با یکی ک با بقیه فرق داره دوست باشم تو از چیزی ک فک میکنی تواناییت بیشتره پس قطعن میتونی اعصاب و رفتارتو کنترل کنی منم مث ی دوست کنارت میمونم و کمکت میکنم بهت قول میدم
_ ات فک میکردم اگ لت حقیقتو بگم بیشتر ازم متنفر شی یا ازم بترسی و... ولی باورم نمیشه انقد خوب باهام رفتار میکنی من خابم ؟
+(خنده) نه تو بیدار بیداری
_ باورم نمیشه ممنونم تنها کسی ک توواین شرایط میتونست بهم دلگرمی بده تو بودی
رفتم سمتش و خودمو تو بغلش جا دادم
فک کنم زیادی این دو روز کار کردی بیا بریم بیرون یک دور بزنیم
_ نه ات بیرون نه هنوز زوده نمیتونم
+ چیزی نمیشه مطمئن باش
.
با اصرار زیاد ات قرار شد ک بریم بیرون و دور بزنیم همه چی اوکی بود ک تو راه برگشت وقتی داشتیم قدم میزدیم ات لب زد
+ میشه یکم بشینیم خسته شدم
_ عام
+ لطفن
_ باشه
حدود ۱۰ دیقه بود ک نشسته بودیم ک چشمم ب ی پسره افتاد همون جوری ک ب حرفای گوش میدادم حواسم ب پسره بود داشت خیلی زیرکانه ات رو دید میزد عصبی شدم نیمخاستم اتفاقی بیوفته برای همین گفتم
_ ات بلد شو بریم
+ اوکی
داشتیم برمیگشتیم ک دیدم پسره داره پشت سرمون میاد دیگه تحمل نداشتم و برگشتم و با عصبانیت گفتم
_ براچی دنبال ما میای
/ من با تو کاری ندارم با این دختر کوچولو کار دارم
دیگه تحملم تموم شده بود ی گلوله سمتش شلیک کردم نگاهمو ب ات دادم ک....
۱۶.۰k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.