فیک برده ی من پارت آخر
فیک برده ی من پارت آخر
چند سال بعد.....
ا/ت و جونگ کوک باهم ازدواج کردن، اما هنوز بچه دار نشدن
از زبان نویسنده: طبیعیه کی تو دو سال بچه دار میشه
جولیا و تهیونگ هم باهم رابطه خیلی خوب صمیمانه ای دارند، آن ها هنوز ازدواج نکرده اند، اما دیوانه بار هم دیگه را دوست دارند
ا/ت و جونگ کوک با جولیا و تهیونگ توی عمارت زندگی میکنن
برادر ا/ت گاهی وقتا به آن سر میزنه، البته رابطه خوبی با جونگ کوک هنوز نداره اما با تهیونگ دوستای صمیمی هستند
&: من دارم میرم یه جایی چیزی نمیخواید بخرم؟
♡: نه داداش برو به سلامت
جک رفت سر قرار(پیش خودمون بمونه)....
ا/ت یه چند وقتی بود که اسهال داشت
+: عزیزم میخوای بریم دکتر؟
♡: نه من حالم خوبه
جولیا: نه نمیشه ات تو باید بری منم همراهت میام
♡: خیله خوب باشه
ات و جونگ کوک و جولیا رفتند به مطب دکتر....
دکتر: مبارک باشه باردار هستین
♡: امم... پسر یا دختر؟
دکتر: دختر
اما جونگ کوک دختر دوست نداشت همیشه میگفت خداکنه ما پسر دار بشیم
+: چیشد؟
جولیا: امم...
♡: امم دختره
جونگ کوک اخماش در هم رفت
پرش به نه ماه بعد...
عزیزم میشه لطفا به ماهور شیر بدی؟
+: نه نمیشه خودت بهش شیر بده
♡: باشه خودم بهش میدم
ما اسم دخترمون رو گذاشتیم ماهور، اما از وقتی ماهور به دنیا اومد جونگ کوک هیچ محبتی بهش نمیکنه همش بهش بی محلی میکنه
الان چند ساله که گذشته و ماهور هم الان۷سالشه
جولیا هم ازدواج کرده....
من بازم یه چند روزیه همون حالت چند سال پیش رو دارم
این دفعه خودم میرم ببینم
پرش به دکتر
دکتر: شما باردارید
♡: دختر یا پسر؟
دکتر: پسر
♡: واقعا؟ ممنون
پرش به خانه...
+: واقعا(باداد)
♡: آره(باداد)
در حال خوشحالی...
لایک و کامنت فراموش نشه که فقط 3ثانیه وقتتو میگیره با انجام دادن به با انرژی بدید
ببخشید اگه پارت آخر چرت شد
چند سال بعد.....
ا/ت و جونگ کوک باهم ازدواج کردن، اما هنوز بچه دار نشدن
از زبان نویسنده: طبیعیه کی تو دو سال بچه دار میشه
جولیا و تهیونگ هم باهم رابطه خیلی خوب صمیمانه ای دارند، آن ها هنوز ازدواج نکرده اند، اما دیوانه بار هم دیگه را دوست دارند
ا/ت و جونگ کوک با جولیا و تهیونگ توی عمارت زندگی میکنن
برادر ا/ت گاهی وقتا به آن سر میزنه، البته رابطه خوبی با جونگ کوک هنوز نداره اما با تهیونگ دوستای صمیمی هستند
&: من دارم میرم یه جایی چیزی نمیخواید بخرم؟
♡: نه داداش برو به سلامت
جک رفت سر قرار(پیش خودمون بمونه)....
ا/ت یه چند وقتی بود که اسهال داشت
+: عزیزم میخوای بریم دکتر؟
♡: نه من حالم خوبه
جولیا: نه نمیشه ات تو باید بری منم همراهت میام
♡: خیله خوب باشه
ات و جونگ کوک و جولیا رفتند به مطب دکتر....
دکتر: مبارک باشه باردار هستین
♡: امم... پسر یا دختر؟
دکتر: دختر
اما جونگ کوک دختر دوست نداشت همیشه میگفت خداکنه ما پسر دار بشیم
+: چیشد؟
جولیا: امم...
♡: امم دختره
جونگ کوک اخماش در هم رفت
پرش به نه ماه بعد...
عزیزم میشه لطفا به ماهور شیر بدی؟
+: نه نمیشه خودت بهش شیر بده
♡: باشه خودم بهش میدم
ما اسم دخترمون رو گذاشتیم ماهور، اما از وقتی ماهور به دنیا اومد جونگ کوک هیچ محبتی بهش نمیکنه همش بهش بی محلی میکنه
الان چند ساله که گذشته و ماهور هم الان۷سالشه
جولیا هم ازدواج کرده....
من بازم یه چند روزیه همون حالت چند سال پیش رو دارم
این دفعه خودم میرم ببینم
پرش به دکتر
دکتر: شما باردارید
♡: دختر یا پسر؟
دکتر: پسر
♡: واقعا؟ ممنون
پرش به خانه...
+: واقعا(باداد)
♡: آره(باداد)
در حال خوشحالی...
لایک و کامنت فراموش نشه که فقط 3ثانیه وقتتو میگیره با انجام دادن به با انرژی بدید
ببخشید اگه پارت آخر چرت شد
۶.۲k
۲۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.