سناریو فیک
خانواده بد
P11
اون مارا بود با یه لباس باز ، بهش نگاه کردم
×بزرگترت بهت یاد نداده به خواهر بزرگت سلام کنی
+هه(خنده)خواهر...ببخشید من اصلا شما رو میشناسم
×بایدم نشناسی...(یه نگاه به تیپ و ماشین ات کرد) میبینم با پول هرزگیت خوب حال میکنی
وقتی گفت هرزه یه مشک محکم زدم بهش که پخش زمین شد
+اولن که اول یه نگاه به تیپ خودت بنداز بعد به من بگو هرزه دومن وقتی چیزی راجب من نمیدونی گوه میخوری به من میگی هرزه عوضی(باداد)
×نمیشناسمت؟ من با تو ۱۴ سال زندگی کردم بعد میگی نمیشناسمت؟
+من ۶ سال که هیچ خانواده ای ندارم نه تورو میشناسم نه اون ننه بابای عوضیتو
ات سوار ماشین شد و رفت
ویو تهیونگ
داشتم با جونکوک میرفتم به سمت ماشینامون که اتو دیدم که داره یه دختریو میزنی وایسادم و یکمی که دقت کردم دیدم اون دوست دختر جونکوک چرا ات داره دوست دختر جونکوک میزنه که یکم که به حرفاش گوش دادم فهمیدم اونا خواهرن ولی ات هی میگفت که من خواهر تو نیستم
P11
اون مارا بود با یه لباس باز ، بهش نگاه کردم
×بزرگترت بهت یاد نداده به خواهر بزرگت سلام کنی
+هه(خنده)خواهر...ببخشید من اصلا شما رو میشناسم
×بایدم نشناسی...(یه نگاه به تیپ و ماشین ات کرد) میبینم با پول هرزگیت خوب حال میکنی
وقتی گفت هرزه یه مشک محکم زدم بهش که پخش زمین شد
+اولن که اول یه نگاه به تیپ خودت بنداز بعد به من بگو هرزه دومن وقتی چیزی راجب من نمیدونی گوه میخوری به من میگی هرزه عوضی(باداد)
×نمیشناسمت؟ من با تو ۱۴ سال زندگی کردم بعد میگی نمیشناسمت؟
+من ۶ سال که هیچ خانواده ای ندارم نه تورو میشناسم نه اون ننه بابای عوضیتو
ات سوار ماشین شد و رفت
ویو تهیونگ
داشتم با جونکوک میرفتم به سمت ماشینامون که اتو دیدم که داره یه دختریو میزنی وایسادم و یکمی که دقت کردم دیدم اون دوست دختر جونکوک چرا ات داره دوست دختر جونکوک میزنه که یکم که به حرفاش گوش دادم فهمیدم اونا خواهرن ولی ات هی میگفت که من خواهر تو نیستم
۱۲۷
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.