چندپارتی جیمین پارت ۱
وقتی دوست برادرته و..............
جیا.داداششش
تهیونگ.بلهه
جیا.من میخوام برم بیرون
تهیونگ. کجا؟
جیا.با لیا میخوام برم بیرون
تهیونگ.اهان لیا اره با اون برو
جیا.شیطون به کاپش اعتماد داره به من که خواهرشم نه
تهیونگ. نچ برو دیگه
جیا. چیه چیشد چرا یهو عجله داری؟
تهیونگ. منم با جیمین میخوام برم بیرون
جیا. باشه پس من میرم آماده بشم
تهیونگ. باشه
به سمت اتاق رفتم و یه لباس انتخاب کردم
چون لباس حالت یه کرم مشکی تصمیم گرفتم یه ارایش نود بکنم
بعد به موهام یکم حالت دادم
لباسم یکمی سکسی بود اگر تهیونگ میدید مطمئنن میکشتم
برای همین یه پالتوی کرم بلند پوشیدم که معلوم نباشه
لینگ لینگ(زنگ گوشیشه دیگه نخندین بهم😂)
جیا.الو
لیا.به بههه خواهر شوهرر چطوری
جیا. مرض و خواهر شوهر
کارتو بگو عنتر
لیا.میگم من با یونا میام لازم نیست بیای دنبالم
جیا.خارتو باشه کاری نداری؟
لیا. نه
جیا. باشه خدافظ
اه خب بزن بریم
به سمت در خونه رفتم که با تهیونگ روبه رو شدم
(داره سوت میکشه جیا)
جیا. اوف داداش چه تیپی زدیی ندزدنت یه وقت
کت و شلوار مشکی و پیراهن مشکی پوشیده بود و دوتا دکمه ی بالا ی پیراهنشو باز گذاشته بود
جیا. حالا خبریه؟
تهیونگ.نبابا
جیا. باشه من رفتم
تهیونگ. به سلامتتتت
سوار ماشین شدمو به سمت مقصد موردنظر راه افتادم
امشب تولد کوک بود(حال میکنین مکنه لاین و وارد بازی کردم؟😔🤌)
دوست پسر دوست صمیمیمون یونا
اینطوری یونا من و لیا رو دعوت کرده بود
بعد ۴۵ مین به محل تولد رسیدم مطمئنن اگر تهیونگ میفهمید اینجام میکشت منو چون مثلا خیر سرش خیلی روم غیرتی بود(جرم به مولاا)
محل تولد یه ویلا با یه محوطه ی خیلی بزرگ بود شلوغ بود من از همه دیرتر رسیده بودم
از دور دیدم یکی با لباس سفید بلند داره میاد سمتم یونا بود
یونا. به به ملکه تشریف فرما شدن
جیا. ترافیک بود
یونا. میخواستی زودتر راه بی افتی
جیا. غر نزن دیگه لیا کو؟
یونا. تو درحال مست کردن
جیا. خدا خفش کنه راستی بیا اینو بگیر کادوی دوست پسرته
یونا. مرسی بیا پالتوت رو بده به من خودت برو تو
جیا. باشه
توی سالن حتی از محوطه هم شلوغ تر بود همه درحال رقصیدن یا مست کردن بودن
گارسون به سمتم اومد یه جام پراز ویسکی برداشتم و به سمت لیا حرکت کردم
جیا.به به لیا خانم
لیا. عه اومدی؟
جیا. نه هنوز تو راهم
لیا. مسخره
جیا. لیا زیاد مست نکنیا وگرنه داداشم که هیچ خودم می*نمت
لیا. باشه بابا چرا انقدر خشنی
یه جام دو جام سه جام چهار جام و پنج جام
ویسکی خوردم توی یه حالت نیمه مست بودم
که دیدم لیا و کوک به همراه دو نفر پشت سرشون دارن میان سمتمون قیافه ی دوتاشونم خیلی آشنا بود
اوضاع لیا از من بهتر بود واسه همین به اون گفتم
جیا.داداششش
تهیونگ.بلهه
جیا.من میخوام برم بیرون
تهیونگ. کجا؟
جیا.با لیا میخوام برم بیرون
تهیونگ.اهان لیا اره با اون برو
جیا.شیطون به کاپش اعتماد داره به من که خواهرشم نه
تهیونگ. نچ برو دیگه
جیا. چیه چیشد چرا یهو عجله داری؟
تهیونگ. منم با جیمین میخوام برم بیرون
جیا. باشه پس من میرم آماده بشم
تهیونگ. باشه
به سمت اتاق رفتم و یه لباس انتخاب کردم
چون لباس حالت یه کرم مشکی تصمیم گرفتم یه ارایش نود بکنم
بعد به موهام یکم حالت دادم
لباسم یکمی سکسی بود اگر تهیونگ میدید مطمئنن میکشتم
برای همین یه پالتوی کرم بلند پوشیدم که معلوم نباشه
لینگ لینگ(زنگ گوشیشه دیگه نخندین بهم😂)
جیا.الو
لیا.به بههه خواهر شوهرر چطوری
جیا. مرض و خواهر شوهر
کارتو بگو عنتر
لیا.میگم من با یونا میام لازم نیست بیای دنبالم
جیا.خارتو باشه کاری نداری؟
لیا. نه
جیا. باشه خدافظ
اه خب بزن بریم
به سمت در خونه رفتم که با تهیونگ روبه رو شدم
(داره سوت میکشه جیا)
جیا. اوف داداش چه تیپی زدیی ندزدنت یه وقت
کت و شلوار مشکی و پیراهن مشکی پوشیده بود و دوتا دکمه ی بالا ی پیراهنشو باز گذاشته بود
جیا. حالا خبریه؟
تهیونگ.نبابا
جیا. باشه من رفتم
تهیونگ. به سلامتتتت
سوار ماشین شدمو به سمت مقصد موردنظر راه افتادم
امشب تولد کوک بود(حال میکنین مکنه لاین و وارد بازی کردم؟😔🤌)
دوست پسر دوست صمیمیمون یونا
اینطوری یونا من و لیا رو دعوت کرده بود
بعد ۴۵ مین به محل تولد رسیدم مطمئنن اگر تهیونگ میفهمید اینجام میکشت منو چون مثلا خیر سرش خیلی روم غیرتی بود(جرم به مولاا)
محل تولد یه ویلا با یه محوطه ی خیلی بزرگ بود شلوغ بود من از همه دیرتر رسیده بودم
از دور دیدم یکی با لباس سفید بلند داره میاد سمتم یونا بود
یونا. به به ملکه تشریف فرما شدن
جیا. ترافیک بود
یونا. میخواستی زودتر راه بی افتی
جیا. غر نزن دیگه لیا کو؟
یونا. تو درحال مست کردن
جیا. خدا خفش کنه راستی بیا اینو بگیر کادوی دوست پسرته
یونا. مرسی بیا پالتوت رو بده به من خودت برو تو
جیا. باشه
توی سالن حتی از محوطه هم شلوغ تر بود همه درحال رقصیدن یا مست کردن بودن
گارسون به سمتم اومد یه جام پراز ویسکی برداشتم و به سمت لیا حرکت کردم
جیا.به به لیا خانم
لیا. عه اومدی؟
جیا. نه هنوز تو راهم
لیا. مسخره
جیا. لیا زیاد مست نکنیا وگرنه داداشم که هیچ خودم می*نمت
لیا. باشه بابا چرا انقدر خشنی
یه جام دو جام سه جام چهار جام و پنج جام
ویسکی خوردم توی یه حالت نیمه مست بودم
که دیدم لیا و کوک به همراه دو نفر پشت سرشون دارن میان سمتمون قیافه ی دوتاشونم خیلی آشنا بود
اوضاع لیا از من بهتر بود واسه همین به اون گفتم
۷.۹k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.