p8
(ممنونم به خاطر همه همایتا واقعا دوستون دارم ممنونم خوشگلا🫂💜)
وقتی برگشتم دیدم یونی؟ یونی:جی جی جیرال؟ جی:یونی؟ کوک:همدیگه رو میشناسین؟ جیرال:اره اون یونی:جیرال عزیزم یه لحظه بیا جی:اخه یونی:بیا دیگه جی:باشه..... رفتیم پشت بوم جی:بله حرفت رو بگو یونی:امممم میشه به جین نگی اینجام یوپرایزش کنم؟جی:عااا...اوک یونی:مرسی .یونی داشت میرفت که جی:یونی یونی:بله جی:تو....بهم عشقم گفتی؟ یونی:عا اره خ خو هههه عشقمی دیگه🙂 جی:اها..هوم ممنون یونی رفت و منو با فکرای درگیر کنندم تنها گذاشت رفتم داخل خونمون دیگه همه کم کم داشتن میرفتن داشتم میرفتم که دیدم یونی پیش استاد جدیده یعنی چی چرا همه چی سواله؟ جین جین کجاس؟ رفتم دنبال جین دیدم از دستشویی اومد بیرون جی:جین جین:یاااااااا ترسوندیمممممم ازرائیل بخورتت نتونی وایسی سرپا خودکشی کنی ایشالله بمیررررر بمیررررر جی:😐💔جین:هاااا گدا مردهههه جی:همه برادر دارن منم دارم....خلاصه جئون جونگ کوک رو میشناسی؟ جین:بیش از حد یاع یاع یاع جی:از کجا جین:یه بار که رفته بودم خونه جیمین باهاش اشنا شدم جی:اها اوک رفتم پایین دیدم یونی داره میاد بالا جین:عشقمممم یونی:عزیزممممم ____
رفتمپایین دیگه همه رفته بودن به جز جیمین جیمین:کوچولو برا اب میاری؟ جی:کوچولو عمته جیمین:😐💅 عه عمه ندارم جی:هههه(ضایع بشی جیمین) جیمین:هی فردا هم میدونی دا چیه جی:نکنه دوباره مهمونی داریممممم وایییی گاااادددد جیمین:نه باو فردا کلا همه دانش اموزا رو میبریم کمپ برا تمرین و فلان دا قراره استادای دیگه هم بیاد جی:عه باشه پس برم از الان لباسام رو بچینم بیا ابت رو جیمین:تنکس...فقط دلبر ...به نظرت خیلی زود نمیچینی اخه فردا ظهر میریم جی:🙂💔💔💔 جیمین:اونطوری نخند برو بخواب دیگههههههه جی:دیگه دارین گریم رو در میاریناااا 😥😢 جیمین :هن؟ جی:کجا میرم منو چیز میکنین هول میدین اینطرف🤧🤧🤧😭😭😭😭 جیمین:اروم باش ببخشید جی:😭😭😭😭برو اون ور....شب بخیرررر🤧🤧🤧 جی:رفتم خوابیدم نمیدونم چرا یه لحظه گریه کردم شاید از بلوغیه ...عه من بلوغی رو رد کردم😐پس...عه حتما دلم پر بوده اره
شرط نداریم😁💜
وقتی برگشتم دیدم یونی؟ یونی:جی جی جیرال؟ جی:یونی؟ کوک:همدیگه رو میشناسین؟ جیرال:اره اون یونی:جیرال عزیزم یه لحظه بیا جی:اخه یونی:بیا دیگه جی:باشه..... رفتیم پشت بوم جی:بله حرفت رو بگو یونی:امممم میشه به جین نگی اینجام یوپرایزش کنم؟جی:عااا...اوک یونی:مرسی .یونی داشت میرفت که جی:یونی یونی:بله جی:تو....بهم عشقم گفتی؟ یونی:عا اره خ خو هههه عشقمی دیگه🙂 جی:اها..هوم ممنون یونی رفت و منو با فکرای درگیر کنندم تنها گذاشت رفتم داخل خونمون دیگه همه کم کم داشتن میرفتن داشتم میرفتم که دیدم یونی پیش استاد جدیده یعنی چی چرا همه چی سواله؟ جین جین کجاس؟ رفتم دنبال جین دیدم از دستشویی اومد بیرون جی:جین جین:یاااااااا ترسوندیمممممم ازرائیل بخورتت نتونی وایسی سرپا خودکشی کنی ایشالله بمیررررر بمیررررر جی:😐💔جین:هاااا گدا مردهههه جی:همه برادر دارن منم دارم....خلاصه جئون جونگ کوک رو میشناسی؟ جین:بیش از حد یاع یاع یاع جی:از کجا جین:یه بار که رفته بودم خونه جیمین باهاش اشنا شدم جی:اها اوک رفتم پایین دیدم یونی داره میاد بالا جین:عشقمممم یونی:عزیزممممم ____
رفتمپایین دیگه همه رفته بودن به جز جیمین جیمین:کوچولو برا اب میاری؟ جی:کوچولو عمته جیمین:😐💅 عه عمه ندارم جی:هههه(ضایع بشی جیمین) جیمین:هی فردا هم میدونی دا چیه جی:نکنه دوباره مهمونی داریممممم وایییی گاااادددد جیمین:نه باو فردا کلا همه دانش اموزا رو میبریم کمپ برا تمرین و فلان دا قراره استادای دیگه هم بیاد جی:عه باشه پس برم از الان لباسام رو بچینم بیا ابت رو جیمین:تنکس...فقط دلبر ...به نظرت خیلی زود نمیچینی اخه فردا ظهر میریم جی:🙂💔💔💔 جیمین:اونطوری نخند برو بخواب دیگههههههه جی:دیگه دارین گریم رو در میاریناااا 😥😢 جیمین :هن؟ جی:کجا میرم منو چیز میکنین هول میدین اینطرف🤧🤧🤧😭😭😭😭 جیمین:اروم باش ببخشید جی:😭😭😭😭برو اون ور....شب بخیرررر🤧🤧🤧 جی:رفتم خوابیدم نمیدونم چرا یه لحظه گریه کردم شاید از بلوغیه ...عه من بلوغی رو رد کردم😐پس...عه حتما دلم پر بوده اره
شرط نداریم😁💜
۴۴.۹k
۰۳ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.