پارت چهلم

کوک ـ وای ات چه کردی ازت خوشم اومد چه خوب دختره رو ضایع کردی

سویونگ ـ هی کی گفته بخشیدمت

کـوک ـ چی می گی سویونگ

سویونگ ـ من باید ازت این سوال رو بپرسم این زنیکه کی بود

کوک ـ اون همون منشی هرزه ای بود که برات می گفتم امروز هم ازم خواست که بهت خیانت کنم ولی من بهش گفتم که این حرفت رو نادیده می گیرم ولی اگه یه دفعه ی دیگه همچین چیزی ازت بشنوم اخراجی

سویونگ ـ خوب این نشود برای من جواب

کوک ـ خوب نگاه کن من در کل از این منشی بدم میاد بعدشم من اینو امتخاب نکردم بابام انتخاب کرده اصلا از فردا اینو اخرا ج می کنم به جاش منشی مرد استخدام می کنم اوکی

سویونگ ـ باشه

کوک ـ حالا بدو بستنیت رو بخور که اب شد

سویونگ ـ من بستمیو رو تموم کردم خودت برو بخور تازه یکی دیگه هم می خوام ولی با تعم توت فرنگی

کوک ـ فکر کنم هوسات داره شروع می شه

سویونک ـ اره فکر کنم ولی بدو برو برا بخر سری

کوک ـ باشه
بعدش رفت و براش بستنی خرید و بهش داد

سویونگ ـ راستی از این پاستیل شکری ها هم هوس کردم

کوک ـ خوب باشه تو بستنیت رو بخور بعد می ریم پاستیل می گیرم

سویونگ ـ خوردم

کوک ـ کی خوردی من الا خریدم

سویونگ ـ دیگه ما اینیم