جادوگر سفید و سیاه پارت ۱۰
__________
ویو جین
وقتی فهمیدم ا/ت را دزدیدن یک نفر را فرستادم تا از ا/ت خبری بگیرید و پیدایش کند و خودم به قصر رفتم
جین: چرا باید این کار رو بکند نمیتوانم درک کنمممممم*داد*
وزیر: سرورم چه اتفاقی افتاده است
تصمیم گرفتم همه چیز را به او بگویم
*توضیح دادن ماجرا*
وزیر : ممکن است پادشاه جادوگران سیاه عاشق او شده است و او همان انسانی باشد که در پیشگویی آماده است
جین:همان الهی انسانی که با انتخاب یکی از پادشاهان سرزمین تغییر میکند؟
وزیر:بله پس باید هرچه سریعتر پیدایش کنیم
.... : سرورم پیداش کردیم
جین:کجاست
.......: در قصر پادشاه جادوگران سیاه است و اینطور که شنیده ام ساعت ۷ قرار است ا/ت با پادشاه جادوگران سیاه مراسم ازدواج دارند
جین:چییییی
وزیر: پس آن دختر همون الهی انسان است
جین: هوفف من یه نقشه دارم
*نقشه این بود یه نفر رو بفرسته تا مراسم رو بهم بزنه و ا/ت رو با خودش بیاره سمت یه کلبه و جین هم اونجا منتظر ا/ت میمونه*
جین:ا/ت
......: با اجازتون من میرم
ا/ت:جین*بغض*
ویو ادمین
جین بدوووو اومد بغلش کرد
جین:حالت خوبه باهات کاری که نکرد
ا/ت:نه نکرد و...ولی من باهاش ازدواج کردم*گریه اروم*
جین:چی دیر رسیده... مهم نیست تا وقتی پیش منی جات امن است از وجود این خانه به جز کسی که او تو را آورد کس دیگری خبری ندارد پس جات امن است
ا/ت:ممنونم
__________
شرط ۲۰ لایک
۲۰ کامنت
ویو جین
وقتی فهمیدم ا/ت را دزدیدن یک نفر را فرستادم تا از ا/ت خبری بگیرید و پیدایش کند و خودم به قصر رفتم
جین: چرا باید این کار رو بکند نمیتوانم درک کنمممممم*داد*
وزیر: سرورم چه اتفاقی افتاده است
تصمیم گرفتم همه چیز را به او بگویم
*توضیح دادن ماجرا*
وزیر : ممکن است پادشاه جادوگران سیاه عاشق او شده است و او همان انسانی باشد که در پیشگویی آماده است
جین:همان الهی انسانی که با انتخاب یکی از پادشاهان سرزمین تغییر میکند؟
وزیر:بله پس باید هرچه سریعتر پیدایش کنیم
.... : سرورم پیداش کردیم
جین:کجاست
.......: در قصر پادشاه جادوگران سیاه است و اینطور که شنیده ام ساعت ۷ قرار است ا/ت با پادشاه جادوگران سیاه مراسم ازدواج دارند
جین:چییییی
وزیر: پس آن دختر همون الهی انسان است
جین: هوفف من یه نقشه دارم
*نقشه این بود یه نفر رو بفرسته تا مراسم رو بهم بزنه و ا/ت رو با خودش بیاره سمت یه کلبه و جین هم اونجا منتظر ا/ت میمونه*
جین:ا/ت
......: با اجازتون من میرم
ا/ت:جین*بغض*
ویو ادمین
جین بدوووو اومد بغلش کرد
جین:حالت خوبه باهات کاری که نکرد
ا/ت:نه نکرد و...ولی من باهاش ازدواج کردم*گریه اروم*
جین:چی دیر رسیده... مهم نیست تا وقتی پیش منی جات امن است از وجود این خانه به جز کسی که او تو را آورد کس دیگری خبری ندارد پس جات امن است
ا/ت:ممنونم
__________
شرط ۲۰ لایک
۲۰ کامنت
۶.۲k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.