فیک ملکه من پارت ۱
صبح شده بود و هیکارو پتوی سفیدش رو کنار زد.
(نکته هیکارو یا شما تنها زندگی میکنید)
یه پنکیک درست کرد و خورد.
بعد لباش رو پوشید و رفت مدرسه . تو راه مدرسه هیکارو دوستش لیا رو دید.
هیکارو: کنیچیوا لیا چان!
لیا: کنیچیوا هیکا چان!( لیا به هیکارو میگه هیکا )
هیکارو : لیا جدیدا عجیب میزنی؟
لیا : هیکارو ....
واست عجیب بود چون لیا همیشه بهت میگفت هیکا مگر اینکه خیلی جدی و مهم باشه.
لیا : هیکارو تو میخوای بری توی تنجیکو؟
هیکارو : تنجیکو؟
لیا: خودتو به اون راه نزن! همون گنگ رو میگم!
هیکارو : میدونم ولی چرا اینو پرسیدی؟
لیا : جوابمو بده.
هیکارو : نه .
لیا : که اینطور هیکا...راستی درباره رئیسشون شنیدی؟خیلی کراشه!
هیکارو : تو که رو همه کراش میزنی!
بعد مدرسه از زبان هیکارو:
از لیا خداحافظی کردم اما لیا خیلی عجیب میزد .
توی راه احساس کردم یکی داره نگام میکنه اما خیالم راحت بود چون من دفاع شخصی بلدم ....خوب شد لیا نفهمید من تو تنجیکو هستم...
که یهو...
بلاخره پارت دادمممممم
(نکته هیکارو یا شما تنها زندگی میکنید)
یه پنکیک درست کرد و خورد.
بعد لباش رو پوشید و رفت مدرسه . تو راه مدرسه هیکارو دوستش لیا رو دید.
هیکارو: کنیچیوا لیا چان!
لیا: کنیچیوا هیکا چان!( لیا به هیکارو میگه هیکا )
هیکارو : لیا جدیدا عجیب میزنی؟
لیا : هیکارو ....
واست عجیب بود چون لیا همیشه بهت میگفت هیکا مگر اینکه خیلی جدی و مهم باشه.
لیا : هیکارو تو میخوای بری توی تنجیکو؟
هیکارو : تنجیکو؟
لیا: خودتو به اون راه نزن! همون گنگ رو میگم!
هیکارو : میدونم ولی چرا اینو پرسیدی؟
لیا : جوابمو بده.
هیکارو : نه .
لیا : که اینطور هیکا...راستی درباره رئیسشون شنیدی؟خیلی کراشه!
هیکارو : تو که رو همه کراش میزنی!
بعد مدرسه از زبان هیکارو:
از لیا خداحافظی کردم اما لیا خیلی عجیب میزد .
توی راه احساس کردم یکی داره نگام میکنه اما خیالم راحت بود چون من دفاع شخصی بلدم ....خوب شد لیا نفهمید من تو تنجیکو هستم...
که یهو...
بلاخره پارت دادمممممم
۵۹۲
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.