وقتی خواب بودی و میاد پیشت ...
از سرکار اومدی و یه راست رفتی سمت تخت
بدون اینکه لباست و عوض کنی سرت گذاشتی رو بالشت و به خواب رفتی
ساعت سه صبح :
در باز شد و فیلیکس وارد خونه شد پوفی کشید ... خیلی خسته شده بود
وارد اتاق شد .. با دیدنت که غرق خواب بودی و تو خودت پیچیده بودی لبخندی زد و سمتت اومد ... پتویی که کنار زده بودی رو دوباره کشید روت و راهی حموم شد
بعد نیم ساعت دوش گرفتن و خشک کردن مو و مسواک و روتین پوستی و هزار تا کار دیگه که باید انجام میداد به سمتت اومد ..
به آروم ترین حالت ممکن کنارت دراز کشید که بیدار نشی اما با حس تکونی که تخت خورد چشات و باز کردی و با حالت خوابالویی دیدیش : کی اومدی ؟؟
با قیافت خنده ای کرد و گفت : تقریبا نیم ساعت پیش
+ آها ...
دوباره سرت و گذاشتی رو بالشت تا بخوابی و که گفت : بغلم نمیکنیی؟؟؟
+ بخواب دیگه
_ یاااا .... اتتت
+ باشه بابا ... عین بچه دو ساله هایی ... بیا بغلم مامان دورت بگرده
از مدل حرف زدنت خنده ای کردین که با چیزی که فیلیکس گفت از خجالت آب شدی
_ ولی ما میتونیم یه بچه بسازیم که باهاش اینطوری حرف بزنی
+ فیلیکس ...
خیلی یهویی بلند شد و روت خیمه زد
_ حیف که امروز خستم
لبخندی زدی : بخواب شیطوننن
دوباره دراز کشید کنارت و بدون هیچ حرف دیگه ای به خواب رفتید ..
بدون اینکه لباست و عوض کنی سرت گذاشتی رو بالشت و به خواب رفتی
ساعت سه صبح :
در باز شد و فیلیکس وارد خونه شد پوفی کشید ... خیلی خسته شده بود
وارد اتاق شد .. با دیدنت که غرق خواب بودی و تو خودت پیچیده بودی لبخندی زد و سمتت اومد ... پتویی که کنار زده بودی رو دوباره کشید روت و راهی حموم شد
بعد نیم ساعت دوش گرفتن و خشک کردن مو و مسواک و روتین پوستی و هزار تا کار دیگه که باید انجام میداد به سمتت اومد ..
به آروم ترین حالت ممکن کنارت دراز کشید که بیدار نشی اما با حس تکونی که تخت خورد چشات و باز کردی و با حالت خوابالویی دیدیش : کی اومدی ؟؟
با قیافت خنده ای کرد و گفت : تقریبا نیم ساعت پیش
+ آها ...
دوباره سرت و گذاشتی رو بالشت تا بخوابی و که گفت : بغلم نمیکنیی؟؟؟
+ بخواب دیگه
_ یاااا .... اتتت
+ باشه بابا ... عین بچه دو ساله هایی ... بیا بغلم مامان دورت بگرده
از مدل حرف زدنت خنده ای کردین که با چیزی که فیلیکس گفت از خجالت آب شدی
_ ولی ما میتونیم یه بچه بسازیم که باهاش اینطوری حرف بزنی
+ فیلیکس ...
خیلی یهویی بلند شد و روت خیمه زد
_ حیف که امروز خستم
لبخندی زدی : بخواب شیطوننن
دوباره دراز کشید کنارت و بدون هیچ حرف دیگه ای به خواب رفتید ..
۹.۱k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.