𝘗𝘢𝘳𝘵 6
بغد از اجرا تو بک استیج*
ا.ت و یونگی همش همدیگرو با خجالت نگاه میکردن..
ا.ت
وقتی ک آهنگا تموم شد و هممون یا یمی نشیته بود یا حرف میرد با ارمیا و اینا..منم چون خسته سده بودم نشستم..ک چن دیقع بعد دیدم ینفر دستش خوذدن ب سی*نم..
سرمو اوردم بالا و نگاش کردم..شتت یونگیه کهههه
وایییی دارم از خجالت اب میشمممم
بعد از کنسرت رفتیم تو بک استیج..همش میدیدم که یونگی منو با خجالت نگاه میکنه..منم خجالتم میگرف..
بعد فن ساین و اینا..
بالاخره کنسرت و فن ساین تموم سد و ما اماده شدیم و رفتیم خونه..
خونه..
یونگی
بعد اون اتفاق..وایییی یجوریم چرا؟هیچ وقت اینجوری نبودم ی حسی دارممم ول نمیدونم چ حسیه:/
هوففف ولش
و رفت و دوش گرفت..
همشون خوابیدن..
ببشید دیر شددد
و کم بوووددد
شرط نداریممم
ا.ت و یونگی همش همدیگرو با خجالت نگاه میکردن..
ا.ت
وقتی ک آهنگا تموم شد و هممون یا یمی نشیته بود یا حرف میرد با ارمیا و اینا..منم چون خسته سده بودم نشستم..ک چن دیقع بعد دیدم ینفر دستش خوذدن ب سی*نم..
سرمو اوردم بالا و نگاش کردم..شتت یونگیه کهههه
وایییی دارم از خجالت اب میشمممم
بعد از کنسرت رفتیم تو بک استیج..همش میدیدم که یونگی منو با خجالت نگاه میکنه..منم خجالتم میگرف..
بعد فن ساین و اینا..
بالاخره کنسرت و فن ساین تموم سد و ما اماده شدیم و رفتیم خونه..
خونه..
یونگی
بعد اون اتفاق..وایییی یجوریم چرا؟هیچ وقت اینجوری نبودم ی حسی دارممم ول نمیدونم چ حسیه:/
هوففف ولش
و رفت و دوش گرفت..
همشون خوابیدن..
ببشید دیر شددد
و کم بوووددد
شرط نداریممم
۳۴.۷k
۲۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.