گناهکار pat 35:

ارسلان: خواستم بلند کنم که،
محراب،سلام،
دیانا،جیغغغغغغغغغغغغغغغغغ
نیکا،واع،چرا برقا خاموشه،اع دیانا چیه
دیانا،وای گفتم،یکی از آقا های این فیلمه هستش،
ارسلان:گوشام،کر شد.
مهشاد: میگم،فردا میان جرت حقیقت،
ارسلان،الان،وقت خوابه،
نیکا،خب بریم محراب
ارسلان و دیانا،کجاااااااااااا🤨
مهشاد،من اومدم قرص مامو ببرم،دیگع،
ارسلان،دیانا بیا پایین،
دیانا،نخواستم بابا،ایشش
ارسلان،وایسین پی کجا میرین این وقت شب،
محراب،به یه شرط
ارسلان،چی،
بیا جرعت حقیقت،
ارسلان،باشغ،بیا،
نیکا،خب من داورم،
دیانا،اره واسه اینکه همه رو به دعوا ول بدی،
نیکا،نخیرم،
محراب،بشینین،رو مبل ارسلان یکی از اون بطری های مشروب بیار،
باشع،
دیانا،هوفففف،محراب الان،وقت این چیزهاست،
محراب،ارههه،
مهشاد،غذا خوردین،
هوم،
بیا محراب بطری
مرسی داداش،خب اول کی میچرخونه،
مهشاد،من،
بچرخون،
خب نیکا،
من،
دیانا،جرهت یا حقیقت،
جرعت،
محراب،خب پس تا چند روز دیگه،یه رل خوشگل موشگل پیدا می‌کنی واسه خودت،
هاا
ارسلان،محرابه دیگه شوخی بی مزه می‌کنه
دیانا،افرین همین خوبه،
نیکا،باشع بابا،من بچرخونم،
مهشاد،ارهه،
خب ارسلان،
محراب،من ازش بپرسم،
دیانا،ببپرس دیگه
جرعت حقیقت
حقیقت
خب،ارسلان،دلربا کیه؟
دیانا،چی؟ دلربا،این دختره
نیکا،خب معلومه
ارسلان،محرابببب،؟!
داداش، سوال پرسیدم،
دیانا،ارسلانننن،دلرباااا،کیه،
ارسلان،دیانا،معاون شخصی من
اع،پس شخصی هم هست،اها
محراب،دیانا،قهر نکن دیگه
ارسلان،همش تقصیر توعه،
نیکا،اععع،بدین من بچرخونم،
خب دیانا،
محراب،جرعت یا حقیقت
حقیقت
تا حالا،شده با عشق یکی از ته دل ببوسی،
ارسلان،به دیانا نگاه کردم،
مهشاد،دیانا راستشو بگو،هاااا
نه؟😏
ارسلان،😐😶(تو دلش)یکی یکمم ‌منو دوست نداره،واقعا ن که منو باش،
محراب،خب،دیانا بچرخون،
باشع،
نیکا،اع،بازم ارسلان،جرعت یا حقیقت
حقیقت،
نیکا،دیانا تو بپرس
باشع،برگشتم،سمت ارسلان،و با یه لبخند تلخ بهش گفتم،
راست اون روز که خونه شایان بودی رو بگو،آنیتا جونن،
ارسلان،😶😶😶😶😶😡
محراب،ها،چیشد
مهشاد،خبریه
دیانا،بگو دیگه چرا ساکت به من نگاه می‌کنه این تو اینم محراب و بچه ها بفرما،؟
ارسلان،یه بار با دیانا دعوا کردم،بعپ رفتم خونه شایان مشروب بود خوردم،..و یه دختر اونجا بود،اومد نزدیک
دیانا،،دختره نه آنیتا،اسم نکبتشون هست
نیکا،خب
بعد وقت در حد یه بوص بود دیگه نتونستم باهاش رابطه برقرار کنم همش بخاطر این خانوم چون دلم پیش این بود بعد اومدم خونه دیگه دیانا خبر دارشذو رفتیم خونشون دو تا سیلی زد و اومدیم
محراب،اععع،واقعا زدی
دیانا،بلع
نیکا،افرین آبجی گلم،
ارسلان،خب من بچرخونم،
اره،محراب تویی
اع،خب جرعت،
ارسلان،ام،،،،
دیانا،میشه من بگم،
اره
دیانا،تا ده ثانیه همین جا مهشاد و از لبش ببوس
نیکا،افریین منم میخواستم همینو بگم
مهشاد،اع،یعنی چی،من،
محراب ،مهشادو کشیدم سمت خودم و بوسیدمش،
دیانا،خب،یک،دو سه،چهار پنج شش،هفت هشت،نه ده،
ارسلان،بسه دیگه،
مهشاد،اه،خیلی،کثیفین،
نیکا،من بچرخونم دیگه،
مهشاد،بکن،
خب بازم دیاناا
اع،منم،خب،حقیقت،
محراب،تا حالا با ارسلان خوابیدییی،
دیانا،نه،
ارسلان،😄دروغ میگه،خ.ابیده
دیانا،اسکول یه خواب دیگه رو میگه
محراب اره
ارسلان،فعلا نه
محراب،خب بچرخون مهشاد
باشع،خب نیکا،
منم حقیقت،
تا حالا صحنه عاشقانه که جلوت ببینی اونم مخفیانه،
اره،یبار ارسلان. دیانا همو بوسیدن،بعد من از لابه لایه در دیدم
دیانا،بیشعوررررر
محراب 😂😂😂😂😂😂وای آفرین همین کارو کن
مهشادع،لایک داری
نیکا،خب راست میگم
دیانا،بچرخون،خب ارسلان،
مهشاد،بپرسم
هوم
مهشاد،................
ارسلان 😶😶😶😶😶🤐😳
خب تا تایپ کردم طول کشید دوستان من روزی یه پارت میزارم مااااا،خداحافظ تا فردااااا،لایک کنید،ماچ