دوست قدیمی من پارت 4...
+علامت ا/ت _علامت جیمین ~علامت طناز °علامت ته
+: من یه آرزوی مهم تر دارم که هنوز بدستش نیاوردم
_: چه آرزویی؟
+: فعلا نگم بهتره
_: اوکی
رفتیم توی اتاقمون طنازم پیشم بود
من توی فکر دیشب بودم که با صدای طناز
به خودم اومدم
~: دختر کجایی نیم ساعته صدات می کنم
+: او ببخشید توی فکر بودم
~: آها خوب برای فردا کنسرت داریم میدونی
+: اوهوم
~: خوب تمرین کردی دیگه؟
+: اره راستی لباس سیاه یادت نداره
~: باشه من دیگه برم فعلا
+: فعلا
ویو جیمین
ایییییی دیشب چم شده بود؟
چرا بوسیدمش؟ من خودم دوست دختر دارم
یعنی الان به دسا خیانت کردم؟ولی اون نمیدونه
ای خداااااا
امروز قرار گذاشتیم بریم کافه برم که
منتظرم نمونه
ویو ا/ت
به طناز گفتم که باهم بریم کافه آماده شدیم و
رفتیم وقتی رسیدیم شک شده بودم
یه قطره اشکی از چشم جاری شد
اون جیمین بود داشت یه دختر و می بوسید؟
رفتم نزدیک تر خو..خودشه
چشام سیاهی رفت و هیچی نفهمیدم
وقتی چشمامو باز کردم تار دیدم اما الان بهتر شده
کل گروه ها و رئیس هر کدوم یه گوشه بودن
جیمین رو دیدم که با همون دختره
اونجا نشسته
ویو جیمین
دست رو بخاطر اینکه ناراحتی نکنم که دیر رسیدم
بوسیدمش اونم همراهیم کرد
یهو صدای یکی بلند شد که میگه ا/تتتتتتت
سرمو چرخوندم دیدیم ا/ت روی زمین افتاده
و بیهوشه سریع زنگ زدیم اورژانس و رفتیم بیمارستان
وقتی بهوش اومد هیچی نمی گفت
ویو ا/ت
یعنی اون صحنه ای که دیدم واقعی بود
بازم بعض گلومو چنگ میزد اما نذاشتم بریزه
رئیس اومد بالای سرم
رئیس: ا/ت حالت خوبه؟
+: بله حالم خوبه
رئیس: اگه بخوای می تونیم کنسرت و یه وقت دیگه
برگزار کنیم
+: نه نه من مشکلی ندارم
رئیس: پس چرا اینجوری شدی؟
+: من هر وقت نفسم میگیره اینجوری میشم
یعنی وقتی نفس تنگی میارم اینجوری میشه
خیلی کم این اتفاق میوفته!
رئیس: باشه خوب بریم کمپانی
رفتیم کمپانی دخترا هم باهام اومدن توی اتاق
~: چرا واقعیت و نگفتی؟
+: چه واقعیتی؟
~: اینکه وقتی جیمین اونو بوسید اینجوری شدی
+: ولش کن دیگه گذشته
~: اَههههه دختر وقتی بهت خیانت میشه چرا از
خودت دفاع نمی کنی؟؟؟
+: من جیمین و دوست داشتم بزار با هر کی دلش می خواد باشه دیگه برام اهمیتی نداره (با بغض)
دلا: باید بهش بگی دوسش داری
یونا: اره دلا راست میگه باید بهش اعتراف کنی
+: دیگه هیچ حسی بهش ندارم!
اعضای گروه: چییییی؟
ویو جیمین
در اتاق ا/ت داشتم رد میشدم که گفت
من دیگه هیچ حسی به جیمین ندارم!
یع..یعنی اون منو دوست داشت؟
رفتم توی اتاقم و قطره اشکی از چشمم ریخت
سرمو گذاشتم روی بالش و تا صبح گریه می کردم
و...
خماریییییی😂🗿
اسلاید دوم استایل ا/ت
اسلاید سوم استایل طناز
+: من یه آرزوی مهم تر دارم که هنوز بدستش نیاوردم
_: چه آرزویی؟
+: فعلا نگم بهتره
_: اوکی
رفتیم توی اتاقمون طنازم پیشم بود
من توی فکر دیشب بودم که با صدای طناز
به خودم اومدم
~: دختر کجایی نیم ساعته صدات می کنم
+: او ببخشید توی فکر بودم
~: آها خوب برای فردا کنسرت داریم میدونی
+: اوهوم
~: خوب تمرین کردی دیگه؟
+: اره راستی لباس سیاه یادت نداره
~: باشه من دیگه برم فعلا
+: فعلا
ویو جیمین
ایییییی دیشب چم شده بود؟
چرا بوسیدمش؟ من خودم دوست دختر دارم
یعنی الان به دسا خیانت کردم؟ولی اون نمیدونه
ای خداااااا
امروز قرار گذاشتیم بریم کافه برم که
منتظرم نمونه
ویو ا/ت
به طناز گفتم که باهم بریم کافه آماده شدیم و
رفتیم وقتی رسیدیم شک شده بودم
یه قطره اشکی از چشم جاری شد
اون جیمین بود داشت یه دختر و می بوسید؟
رفتم نزدیک تر خو..خودشه
چشام سیاهی رفت و هیچی نفهمیدم
وقتی چشمامو باز کردم تار دیدم اما الان بهتر شده
کل گروه ها و رئیس هر کدوم یه گوشه بودن
جیمین رو دیدم که با همون دختره
اونجا نشسته
ویو جیمین
دست رو بخاطر اینکه ناراحتی نکنم که دیر رسیدم
بوسیدمش اونم همراهیم کرد
یهو صدای یکی بلند شد که میگه ا/تتتتتتت
سرمو چرخوندم دیدیم ا/ت روی زمین افتاده
و بیهوشه سریع زنگ زدیم اورژانس و رفتیم بیمارستان
وقتی بهوش اومد هیچی نمی گفت
ویو ا/ت
یعنی اون صحنه ای که دیدم واقعی بود
بازم بعض گلومو چنگ میزد اما نذاشتم بریزه
رئیس اومد بالای سرم
رئیس: ا/ت حالت خوبه؟
+: بله حالم خوبه
رئیس: اگه بخوای می تونیم کنسرت و یه وقت دیگه
برگزار کنیم
+: نه نه من مشکلی ندارم
رئیس: پس چرا اینجوری شدی؟
+: من هر وقت نفسم میگیره اینجوری میشم
یعنی وقتی نفس تنگی میارم اینجوری میشه
خیلی کم این اتفاق میوفته!
رئیس: باشه خوب بریم کمپانی
رفتیم کمپانی دخترا هم باهام اومدن توی اتاق
~: چرا واقعیت و نگفتی؟
+: چه واقعیتی؟
~: اینکه وقتی جیمین اونو بوسید اینجوری شدی
+: ولش کن دیگه گذشته
~: اَههههه دختر وقتی بهت خیانت میشه چرا از
خودت دفاع نمی کنی؟؟؟
+: من جیمین و دوست داشتم بزار با هر کی دلش می خواد باشه دیگه برام اهمیتی نداره (با بغض)
دلا: باید بهش بگی دوسش داری
یونا: اره دلا راست میگه باید بهش اعتراف کنی
+: دیگه هیچ حسی بهش ندارم!
اعضای گروه: چییییی؟
ویو جیمین
در اتاق ا/ت داشتم رد میشدم که گفت
من دیگه هیچ حسی به جیمین ندارم!
یع..یعنی اون منو دوست داشت؟
رفتم توی اتاقم و قطره اشکی از چشمم ریخت
سرمو گذاشتم روی بالش و تا صبح گریه می کردم
و...
خماریییییی😂🗿
اسلاید دوم استایل ا/ت
اسلاید سوم استایل طناز
۲۱.۳k
۰۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.