دوست داداشم بیب من 🌟💖p8
دوست داداشم بیب من 🌟💖p8
هیونجین شروع کرد به مکیدن گردنم کبود شد هولش دادم
ا.ت : چرا اینکارو میکنی
هیونجین : چون عاشقتم
ا.ت : عمم
هیونجین : چی؟؟
ا.ت : خوب منم بهت یه حسی دارم
هیونجین شروع کردم به در اوردن لباساش
منو برد تو اتاقم و در رو قفل کرد
ا.ت : چی کار میکنی ؟
هیونجین : یکم خوشگذرونی به اصطلاح سک*س
ا.ت : من تا حالا با کسی اینکار رو نکردم و به اصطلاح امادگی شو ندارم 🥲
هیونجین : مشکلی نیست البته تا جایی که کی* رم رو فشار نمیدادی تا تحریک نمیشدم
ا.ت : بسمه خداااا چیز به اون بزرگی رو قراره بکنی تو من
هیونجین: ارعععع
بقیش تو کامنتا
🍷پارت بعد ۲۰ تا لایک ۱۰ تا کامنت 🍷
هیونجین شروع کرد به مکیدن گردنم کبود شد هولش دادم
ا.ت : چرا اینکارو میکنی
هیونجین : چون عاشقتم
ا.ت : عمم
هیونجین : چی؟؟
ا.ت : خوب منم بهت یه حسی دارم
هیونجین شروع کردم به در اوردن لباساش
منو برد تو اتاقم و در رو قفل کرد
ا.ت : چی کار میکنی ؟
هیونجین : یکم خوشگذرونی به اصطلاح سک*س
ا.ت : من تا حالا با کسی اینکار رو نکردم و به اصطلاح امادگی شو ندارم 🥲
هیونجین : مشکلی نیست البته تا جایی که کی* رم رو فشار نمیدادی تا تحریک نمیشدم
ا.ت : بسمه خداااا چیز به اون بزرگی رو قراره بکنی تو من
هیونجین: ارعععع
بقیش تو کامنتا
🍷پارت بعد ۲۰ تا لایک ۱۰ تا کامنت 🍷
۱۰.۸k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.