(پایان ما)
«پارت یک»
مثل هر روز کسل کننده با سوز باد به سمت مدرسه میرم.
به ریل قطار که میرسم وایمیستم و یک عده بچه ۱۴ ساله مثل خودم روبه روم هست.
_سلام. هی سلام.
دنبال صدا میگردم ...
_پشت سرتم!
+سلام ...چیزی شده؟!
_نه دختر فقط میخواستم بگم داری جا میمونی.و البته نگفتم . جنا هستم. و تو؟
+آملیا
به سمت مدرسه میریم و او دستم را میگیره و میدود و همینطور که یک مسیر سر بالایی را میدویم یه چیز از کنارمان رد میشود
یک دوچرخه قرمز با یک پسر .
او یک تیشرت سبز تیره و سویشرت مشکی داشت و اون... اون بوی وانیل ، اقیانوس و یخ میداد...
یک هندزفری توی گوشش بود و ادامهی سیم هندزفری به گوشی او وصل بود.
_ هی مایک آروم تر برو رفیق.
+مایک؟
پس اسمش مایکه. و جنا اونو میشناسه
به مدرسه میرسیم وارد کلاس میشیم و منو مایک میشیم بغل دستیه هم.
مثل هر روز کسل کننده با سوز باد به سمت مدرسه میرم.
به ریل قطار که میرسم وایمیستم و یک عده بچه ۱۴ ساله مثل خودم روبه روم هست.
_سلام. هی سلام.
دنبال صدا میگردم ...
_پشت سرتم!
+سلام ...چیزی شده؟!
_نه دختر فقط میخواستم بگم داری جا میمونی.و البته نگفتم . جنا هستم. و تو؟
+آملیا
به سمت مدرسه میریم و او دستم را میگیره و میدود و همینطور که یک مسیر سر بالایی را میدویم یه چیز از کنارمان رد میشود
یک دوچرخه قرمز با یک پسر .
او یک تیشرت سبز تیره و سویشرت مشکی داشت و اون... اون بوی وانیل ، اقیانوس و یخ میداد...
یک هندزفری توی گوشش بود و ادامهی سیم هندزفری به گوشی او وصل بود.
_ هی مایک آروم تر برو رفیق.
+مایک؟
پس اسمش مایکه. و جنا اونو میشناسه
به مدرسه میرسیم وارد کلاس میشیم و منو مایک میشیم بغل دستیه هم.
۹۳۴
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.