عشق فراموش شده پارت 55
سویون: وایسا منم بیام
هانا: شماها نمیخواین بخوابین؟
جین: ما فعلا کار داریم
سویون پاشد اومد دستشو انداخت دور شونه هام
سویون: خواهر کوچولوم بیا بریم مث قبلنا پیش هم بخوابیم
هانا: بریممم
پرش زمانی فردا
با شوگا هیونگ رفتیم اتاق شکنجه
دیدم هنوزم بیهوشه هرچی صداش زدیم و تکونش دادیم بلن نشد
شوگا: ببینم با چی زدیش ک هنو بهوش نیومده
هانا: با مشت
شوگا: یا خدا مشتات از صدتا چیز دیگم بدتره
هانا: میخواس حرف بزنع
ی سطل اب کنارم بود برداشتمش ریختمش روش ک بهوش اومد
با صدایی که از ته چاه میومد گف
کانگ مین: من کجام(بیحال)
هانا: تو بدترین اتاق شکنجه دنیایی
سرشو اوورد بالا ی نگاهی ب جفتمون انداخت
هانا: با چی شروع کنیم، چشم، انگشت، دست، پا، لب، پوست،خون
شوگا: بنظرم اممم انگشت، اونم انگشت وسط
هانا: موافقم
رفتم یه چاقو برداشتم
هانا: هیونگ تو انجام میدی یا خودم درستش کنم
شوگا: شروعش با خودت
کانگ مین: ن ن ن لطفا ن
هانا: من اونقدرام بیرحم نیستم اگه بگی اون برادر حرومیت کجاس کاریت نداریم
کانگ مین: ولی نمیتونم ب برادرم خیانت کنم
هانا: منم نمیتونم کاری کنم
دستاشو با طناب بسته بودن یکی از دستاشو دراووردم گذاشتم رو میز همس دستشو تکون میداد
کانگ مین: ن ن تروخدا نکن(گریه داد)
چاقو رو بردم بالا محکم زدم رو انگشتش که انگشت قطع شدش افتاد رو زمین و داد کانگ مینم رف هوا
هانا: این تازه اولشه، هیونگ نمکو بده
نمکو بهم داد نمک ریختم رو جای انگشتش که قطع شده بود
کانگ مین: ایییییی دستم(داد)
هانا: ایی نمیدونی چقد حس خوبی مسده درد کشیدنه بقیه(خنده)
کانگ مین: نمیدونم داداشم کجاس(داد، گریه)
هانا: بعدی بنظرم چشم باشه چطوره هیونگ؟
شوگا: عالیه
هانا: اون باتو
شوگا هیونگ ی قاشق برداش گذاش زیر چشمش همش داد میزد و التماس میکرد ک ولش کنیم ولی نمیدونس با این التماساش بیشتر تحریکم میکنه که شکنجش بدم
قاشقو ب قدری فشار داد ک چشمش افتاد جلو پاش
کانگ مین: تروخدا بس کنین نمیدونم برادرم کجاس بسه لطفا(داد و گریه)
شوگا: نشد دیگه تو تنها برادرشی حتما میدونی
هانا: بعدی لب باشع؟
شوگا: ارع با خودت
هانا: شماها نمیخواین بخوابین؟
جین: ما فعلا کار داریم
سویون پاشد اومد دستشو انداخت دور شونه هام
سویون: خواهر کوچولوم بیا بریم مث قبلنا پیش هم بخوابیم
هانا: بریممم
پرش زمانی فردا
با شوگا هیونگ رفتیم اتاق شکنجه
دیدم هنوزم بیهوشه هرچی صداش زدیم و تکونش دادیم بلن نشد
شوگا: ببینم با چی زدیش ک هنو بهوش نیومده
هانا: با مشت
شوگا: یا خدا مشتات از صدتا چیز دیگم بدتره
هانا: میخواس حرف بزنع
ی سطل اب کنارم بود برداشتمش ریختمش روش ک بهوش اومد
با صدایی که از ته چاه میومد گف
کانگ مین: من کجام(بیحال)
هانا: تو بدترین اتاق شکنجه دنیایی
سرشو اوورد بالا ی نگاهی ب جفتمون انداخت
هانا: با چی شروع کنیم، چشم، انگشت، دست، پا، لب، پوست،خون
شوگا: بنظرم اممم انگشت، اونم انگشت وسط
هانا: موافقم
رفتم یه چاقو برداشتم
هانا: هیونگ تو انجام میدی یا خودم درستش کنم
شوگا: شروعش با خودت
کانگ مین: ن ن ن لطفا ن
هانا: من اونقدرام بیرحم نیستم اگه بگی اون برادر حرومیت کجاس کاریت نداریم
کانگ مین: ولی نمیتونم ب برادرم خیانت کنم
هانا: منم نمیتونم کاری کنم
دستاشو با طناب بسته بودن یکی از دستاشو دراووردم گذاشتم رو میز همس دستشو تکون میداد
کانگ مین: ن ن تروخدا نکن(گریه داد)
چاقو رو بردم بالا محکم زدم رو انگشتش که انگشت قطع شدش افتاد رو زمین و داد کانگ مینم رف هوا
هانا: این تازه اولشه، هیونگ نمکو بده
نمکو بهم داد نمک ریختم رو جای انگشتش که قطع شده بود
کانگ مین: ایییییی دستم(داد)
هانا: ایی نمیدونی چقد حس خوبی مسده درد کشیدنه بقیه(خنده)
کانگ مین: نمیدونم داداشم کجاس(داد، گریه)
هانا: بعدی بنظرم چشم باشه چطوره هیونگ؟
شوگا: عالیه
هانا: اون باتو
شوگا هیونگ ی قاشق برداش گذاش زیر چشمش همش داد میزد و التماس میکرد ک ولش کنیم ولی نمیدونس با این التماساش بیشتر تحریکم میکنه که شکنجش بدم
قاشقو ب قدری فشار داد ک چشمش افتاد جلو پاش
کانگ مین: تروخدا بس کنین نمیدونم برادرم کجاس بسه لطفا(داد و گریه)
شوگا: نشد دیگه تو تنها برادرشی حتما میدونی
هانا: بعدی لب باشع؟
شوگا: ارع با خودت
۱۰.۱k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.