درد از درون
____________________________________
درد از درون
part2.
View Sara.
و شروع کردیم به صحبت کردن
باجی:« خب دیگه حوصلم سر رفت...!»
پاه چین:«منم!»
مایکی خمیازه ای کشید و گفت:«نظرتون چیه موتور سوار شیم؟!»
دراکن تعجب کرد
دراکن:«اما خب موتور تو....»
مایکی:«مشکلی نیست!»
اونم چیزی نگفت
همه سوار موتوراشون شدن منم پشت اونی چان نشستم وکمرشو گرفتم تا نیوفتم
موتورا رو روشن کردن و گازشو دادن
خیلی کیف میداد!
متوکه مایکی شدم
موتورش.... خب.... تعریفی نداشت
یکم قدیمی به نظر می رسید
سرعتشم کم بود و از همه عقب تر بود
یهو اونی چان گفت:«راستی به لباسامون دقت کردی؟!»
به لباساشون نگاه کردم
انگار ست کرده بودن
تعجب کردم
روش نوشته بود تومان
کازوتورا:«ما یه گنگ درست کردیم! توکیو مانجیرو گنگ که مخففش میشه تومان!»
سارا«گنگ؟ واو! بعد رهبرتون کیه؟»
کازوتورا:«مایکی! به موتورش توجه نکن.... چند روز دیگه تولدشه و منو باجی..... »
سارا:«تو و باجی چی؟ بگو دیگه!»
اونی چان اهی کشید
کازوتورا:«میخوایم موتور بدزدیم....!»
عصبی شدم
سارا:«احمق از کدوم گوری میخوای موتور بدزدیی؟؟؟»
کازوتورا:«سوال داره؟ موتور فروشی!»
بعد گفت:«به مایکی چیزی نگو..... سوپرایزه!»
سارا:«به یه شرط... منم میام! برای اینکه یه موقع دسته گل به اب ندین!»
معلوم بود ناراضیه اما به ناچار قبول کرد
کازوتورا:«باشه....!»
بعد اینکه یکم گشتیم به یه پارک رسیدیم
از موتورا پیاده شدیم
مایکی هم یکم بعد رسید
موتورش داغون شده بود
کیک و ابمیوه گرفتیم و خوردیم
بعد یکم حرف زدن ازشون خداحافظی کردیم و به سمت خونه رفتیم
روز بعد:
حالا.......
____________________________________
امیدوارم خوب شده باشه🥲🌚
درد از درون
part2.
View Sara.
و شروع کردیم به صحبت کردن
باجی:« خب دیگه حوصلم سر رفت...!»
پاه چین:«منم!»
مایکی خمیازه ای کشید و گفت:«نظرتون چیه موتور سوار شیم؟!»
دراکن تعجب کرد
دراکن:«اما خب موتور تو....»
مایکی:«مشکلی نیست!»
اونم چیزی نگفت
همه سوار موتوراشون شدن منم پشت اونی چان نشستم وکمرشو گرفتم تا نیوفتم
موتورا رو روشن کردن و گازشو دادن
خیلی کیف میداد!
متوکه مایکی شدم
موتورش.... خب.... تعریفی نداشت
یکم قدیمی به نظر می رسید
سرعتشم کم بود و از همه عقب تر بود
یهو اونی چان گفت:«راستی به لباسامون دقت کردی؟!»
به لباساشون نگاه کردم
انگار ست کرده بودن
تعجب کردم
روش نوشته بود تومان
کازوتورا:«ما یه گنگ درست کردیم! توکیو مانجیرو گنگ که مخففش میشه تومان!»
سارا«گنگ؟ واو! بعد رهبرتون کیه؟»
کازوتورا:«مایکی! به موتورش توجه نکن.... چند روز دیگه تولدشه و منو باجی..... »
سارا:«تو و باجی چی؟ بگو دیگه!»
اونی چان اهی کشید
کازوتورا:«میخوایم موتور بدزدیم....!»
عصبی شدم
سارا:«احمق از کدوم گوری میخوای موتور بدزدیی؟؟؟»
کازوتورا:«سوال داره؟ موتور فروشی!»
بعد گفت:«به مایکی چیزی نگو..... سوپرایزه!»
سارا:«به یه شرط... منم میام! برای اینکه یه موقع دسته گل به اب ندین!»
معلوم بود ناراضیه اما به ناچار قبول کرد
کازوتورا:«باشه....!»
بعد اینکه یکم گشتیم به یه پارک رسیدیم
از موتورا پیاده شدیم
مایکی هم یکم بعد رسید
موتورش داغون شده بود
کیک و ابمیوه گرفتیم و خوردیم
بعد یکم حرف زدن ازشون خداحافظی کردیم و به سمت خونه رفتیم
روز بعد:
حالا.......
____________________________________
امیدوارم خوب شده باشه🥲🌚
۲۲۰
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.