سناریو درخواستی :)
وقتی عضو نهمی و یکی بهت دست درازی کرده اما بهشون نگفتی و می فهمن.
چان: با خشم نفسشو صدا دار بیرون میده و به چشم هات زل میزنه و میگه: چرا بهم نگفتی؟ ها؟
لینو:محکم بغلت میکنه و اجازه میده اشک هات جاری بشه و میگه: انتقام تمام درد هایی که اون شب کذایی کشیدی رو میگیرم. بهت قول میدم.
چانگبین :با عصبانیت با چشم های وحشیش بهت زل میزنه و میگه: به چه دلیل لعنتی بهم نگفتی؟
هیونجین:با نگرانی بهت نگاه میکنه و میگه:چرا؟ چرا بهم نگفتی وقتی نیاز به مراقبت داشتی؟
هان:فهمیده بود که برادرش این بلا رو سرت آورده. در حالی که بغض کرده بغلت میکنه و میگه: متاسفم. همش تقصیر منه. معذرت میخوام.
فلیکس: با چشم های اشکی بهت نگاه میکنه و میگه:چرا بهم نگفتی؟ تو نیاز به مراقبت داشتی.
سونگمین:متوجه میشه که داری گریه میکنه. محکم بغلت میکنه و میگه: خواهش میکنم بگو که همش یه شوخی مسخرست.
آی ان: در حالی که اشک از چشم هاش جاری میشه میگه : چطور تونستی بهم نگی؟ متاسفم باید زودتر متوجه میشدم.
چان: با خشم نفسشو صدا دار بیرون میده و به چشم هات زل میزنه و میگه: چرا بهم نگفتی؟ ها؟
لینو:محکم بغلت میکنه و اجازه میده اشک هات جاری بشه و میگه: انتقام تمام درد هایی که اون شب کذایی کشیدی رو میگیرم. بهت قول میدم.
چانگبین :با عصبانیت با چشم های وحشیش بهت زل میزنه و میگه: به چه دلیل لعنتی بهم نگفتی؟
هیونجین:با نگرانی بهت نگاه میکنه و میگه:چرا؟ چرا بهم نگفتی وقتی نیاز به مراقبت داشتی؟
هان:فهمیده بود که برادرش این بلا رو سرت آورده. در حالی که بغض کرده بغلت میکنه و میگه: متاسفم. همش تقصیر منه. معذرت میخوام.
فلیکس: با چشم های اشکی بهت نگاه میکنه و میگه:چرا بهم نگفتی؟ تو نیاز به مراقبت داشتی.
سونگمین:متوجه میشه که داری گریه میکنه. محکم بغلت میکنه و میگه: خواهش میکنم بگو که همش یه شوخی مسخرست.
آی ان: در حالی که اشک از چشم هاش جاری میشه میگه : چطور تونستی بهم نگی؟ متاسفم باید زودتر متوجه میشدم.
۲۰.۲k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.