پارت5: (تاعو اومد پیشه بقیه و با قیافه ناراحتی گفت:بچه ها
پارت5: (تاعو اومد پیشه بقیه و با قیافه ناراحتی گفت:بچه ها...معلوم نیس پای چشمم چه گندی زدم؟؟
سهون چشماشو بست و گفت:وای برو اونور خیلی تابلوئه..
لوهان:اوه اوه خیلی ضایس
چانیول:وای من چکار کردی با خودت؟
گند زده شده زده شده تو چشمات...
تاعو بیچاره داشت اشکش در میومد که زنگ درو زدن...
کریس از جاش بلند شدو گف:فک کنم ژیومینه من درو باز میکنم...
درو باز کرد که دید ژیومین با دهنه پرو چشمای از حدقه زده بیرونش داره ناهش میکنه...ژیومینم همینطوری بدون هیچ حرفی اومد تو البت نمیتونست حرف بزنه دیه...
لوهان با تعجب پرسید:ژیو جونم کجا بودی؟
چانی:اکبند خان اصن معلوم نی کجا بوده؟خو رفته یه چی بکنه تو اون حلقش بیاد تزه اینقدر خورده که نصفش هنو تو دهنشه بیچاره دلش دیه جا نداره..
ژیومین:نازرهیهزبایعبزایبازعغ
همه یهویی باهم گفتن:هان؟؟؟
بعد پنج دیقه بالاخره خوراکیه از گلو ژیومین رف پایین و گفت:گرسنم بود رفتم یه چی بخورم...
لوهان:تو کی گرسنه نیستی ظزیو؟؟
سهون:اون روزو بگو جشن بگیریم...
در همین حین کریس صداشو گذاشت رو سرشو گفت:بیایید ناهار بخوریم...
سوهو همونطور که هدفون تو گوشش بود از پله های عظیمی که بالاش اتاقش بود اومد پایین و رفت طرف آشپز خونهه...
لوهان:من از اخر میزنم اون هدفونو میشکنم...
سوهو:مشکلی نیس یکی دیه میخرم...
لوهان:گوشات ر میشه هااااا..
سوهو:پول میدم عمل میکنم...
سهون:سوهو حاضر جوابی بسه ما میدونیم تو پولداری..
سوهو با خنده گف:اااا فهمیدید من میخواستم متوجه نشید...
کریس:ای بابا دعوا ایز نات مای استایل غذاتونو بخورید..
تاعو همونطور که داشت قاشقو میاورد جلو دهنش گفت:خداکنه حالا خیلی ضایه نباشه..
لوهان:گفتیم که خیلی ضایسس
سهون:لوهانی راس میگه تابلو میزنه...
تاعوی بیچاره بغض گلوشو گرفته بود کاملا معلوم بود...که همه زدن زیر خنده...
چانی:بابا اذیتش نکنید نه تاعو جونم اصلا معلوم نیس...باخیال راحت غذاتو بخور...
کریس خیلی جدی گفت:حرف زدن با عشقه من ایز نات مای استایل...
چانی:تو خفه....استایلت بخوره تو سرت...
سهون چشماشو بست و گفت:وای برو اونور خیلی تابلوئه..
لوهان:اوه اوه خیلی ضایس
چانیول:وای من چکار کردی با خودت؟
گند زده شده زده شده تو چشمات...
تاعو بیچاره داشت اشکش در میومد که زنگ درو زدن...
کریس از جاش بلند شدو گف:فک کنم ژیومینه من درو باز میکنم...
درو باز کرد که دید ژیومین با دهنه پرو چشمای از حدقه زده بیرونش داره ناهش میکنه...ژیومینم همینطوری بدون هیچ حرفی اومد تو البت نمیتونست حرف بزنه دیه...
لوهان با تعجب پرسید:ژیو جونم کجا بودی؟
چانی:اکبند خان اصن معلوم نی کجا بوده؟خو رفته یه چی بکنه تو اون حلقش بیاد تزه اینقدر خورده که نصفش هنو تو دهنشه بیچاره دلش دیه جا نداره..
ژیومین:نازرهیهزبایعبزایبازعغ
همه یهویی باهم گفتن:هان؟؟؟
بعد پنج دیقه بالاخره خوراکیه از گلو ژیومین رف پایین و گفت:گرسنم بود رفتم یه چی بخورم...
لوهان:تو کی گرسنه نیستی ظزیو؟؟
سهون:اون روزو بگو جشن بگیریم...
در همین حین کریس صداشو گذاشت رو سرشو گفت:بیایید ناهار بخوریم...
سوهو همونطور که هدفون تو گوشش بود از پله های عظیمی که بالاش اتاقش بود اومد پایین و رفت طرف آشپز خونهه...
لوهان:من از اخر میزنم اون هدفونو میشکنم...
سوهو:مشکلی نیس یکی دیه میخرم...
لوهان:گوشات ر میشه هااااا..
سوهو:پول میدم عمل میکنم...
سهون:سوهو حاضر جوابی بسه ما میدونیم تو پولداری..
سوهو با خنده گف:اااا فهمیدید من میخواستم متوجه نشید...
کریس:ای بابا دعوا ایز نات مای استایل غذاتونو بخورید..
تاعو همونطور که داشت قاشقو میاورد جلو دهنش گفت:خداکنه حالا خیلی ضایه نباشه..
لوهان:گفتیم که خیلی ضایسس
سهون:لوهانی راس میگه تابلو میزنه...
تاعوی بیچاره بغض گلوشو گرفته بود کاملا معلوم بود...که همه زدن زیر خنده...
چانی:بابا اذیتش نکنید نه تاعو جونم اصلا معلوم نیس...باخیال راحت غذاتو بخور...
کریس خیلی جدی گفت:حرف زدن با عشقه من ایز نات مای استایل...
چانی:تو خفه....استایلت بخوره تو سرت...
۶.۲k
۰۹ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.