شیپ باکودکو پارت ۴
خیلی مسخرس یعنی من حاملم اونم از یه الفایی مثل اون ازش متنفرم متنفر متنفر با احساس خیس شدن دستم به خودم اومدم به دستام نگاه کردم همین جور داشتن خیس میشدن یعنی دلم برای اون عوضی تنگ شده حیف دل من که تمام عشقش رو به اون دادم
همین جور به فکر کردن ادامه دادم و ادامه دادم تا وقتی که به ساعت نگاه کردم و فهمیدم ساعت ۲:۴۵ دیق ست و سرعی اماده شدم هواسم نبود و هنوز تو شک بودم برای همین همه چیز رو گذاشتم توی کیف کمریم حتی قرصام رو و راه افتادم به سمت در خروجی خونه و از اونجا اومدم بیرون سوار ماشینم شدم و راه افتادم سمت خونه کله سیخ سیخی
همین جور به فکر کردن ادامه دادم و ادامه دادم تا وقتی که به ساعت نگاه کردم و فهمیدم ساعت ۲:۴۵ دیق ست و سرعی اماده شدم هواسم نبود و هنوز تو شک بودم برای همین همه چیز رو گذاشتم توی کیف کمریم حتی قرصام رو و راه افتادم به سمت در خروجی خونه و از اونجا اومدم بیرون سوار ماشینم شدم و راه افتادم سمت خونه کله سیخ سیخی
۳.۵k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.