part⁸
part⁸
ته:کسی نخواست تو معلمشون باشی "سرد"
هانا:خب اونا میتونن تو کلاس من نباشم "بی توجه"
ته:باشه پس ۳ روز دیگه بهشون بگو"پوزخند'
هانا:تازه تو گروهشون گذاشتم فردا امتحان میگیرم حالا هم اگر اجازه بدی میخوام سوال طرح کنم "بی حال"
ته:اوکی "رفت"
"بعد از ظهر"
کوک:جیسو چی شد که بدون هانا اومدی پایین تو رفتی بیاریش
جیسو:خوابه از کی تو اتاقه
ته:از ساعت ۲ که اومده "سرد"
ریوجین:داشت چیکار میکرد
جیسو:ای خدا رو میز خواب رفته بود لپتاپ هم جلوش بود تازه لباسشم عوض نکرده بود هنوز "خنده"
سومی:اوخی بچه اینقدر کار میکنه تازه گیر اینم افتاده"رو به ته"
سولا:ولی خب این خونه وقتی هانا اومده یه جَو دیگه ای گرفته
یونگی:موافقم
سولی:بچه ها یه جن اون بالا هست"ترس"
کوک:یا علی"تعجب"
همه به غیر از ته:تهیونگ تو جن داری تو این خونه"ترس"
ته:نخیر"سرد"
هانا:جن و زهرمار "خوابالود"
لینا:اِ بیاین ما هانا رو شناختیم
هانا:یه لطف بزرگ دیگه نیاین تو اون اتاق بی صاحاب "جدی"
همه:چشم
نامی:این یه باکیش هست
کوک:هانا "کیوت"
هانا:مرگ و هانا "رفت"
هوپی:اوخی جونگکوک بیچاره
کوک:هنوز از همه ما کینه داره که بهش نگفتیم مافیا هستیم و به زور مجبورش کردیم ازدواج کنه
اجوما:ببخشید یه خانم هست میگه کار بانو داره راهش بدم
ته:اره"سرد"
سلین:بانو جئون
هانا:چیه "تعجب"
سلین:مارک مرد"ذوق"
هانا:هوووووووووووووووووووووووووو لالالالالالالالا"ذوق"
جیمین:ادمو سگ بگیره ولی جو نگیره
هانا:سلین عزیزم بیا بریم دور دور
اجوما:بانو از ارباب اجازه بگیرین
هانا:نمیخوام سلین سویچ رو بگیر منم اومدم"از پنجره پرید بیرون"
سلین:خب خدانگهدار
"شب"
هانا:خداحافظ سلین و بقیه"خنده"
همه:خداحافظ
هانا:لالالا من برم سوال طرح کنم"ذوق-شاد و شنگول"
پ.کوک:دخترم چیزی شده که شادی
هانا:شما کی اومدین اینجا
م.کوک:یک ساعت پیش منتظر تو بودیم میخوایم با تو و تهیونگ حرف بزنیم"خنده"
هانا:من باید برم به کار های فردام برسم پس فعلا"بی ذوق"
"صبح-دانشگاه"
هانا:خب دانشجو ها ببخشید اگر دو روز زودتر امتحان گرفتم
نزوکو:خیلی بی رحمین
هانا:قبل از امتحان یه سوال کوچیک کی دوست نداره من استادش باشم
همه:ما"خنده"
هانا:خب میخواستم بگم خودمم امروز روز اخر کاریمه تو این دانشگاه برگه ها رو بردارید و شروع کنین به امتحان دادن
"بعد از امتحان"
تام:استاد امتحان خیلی اسون بود ببخشید بخاطر حرف ما ما شوخی کردیم
هانا:من جدی سوال پرسیدم و ممنون از جوابتون چون نمیخواستم وقتی میرم کسی از این کلاس ناراحت بشه "در حال صحیح"
رالی:استاد چرا امتحانی که میخواستین سخت باشه رو اسون سوال در اوردین
هانا:چون حال نداشتم "بدون توجه" خب الان زنگ میخوره و معلم بعدی میاد اینم برگه ها خداحافظ "خنده"
"زنگ تفریح"
مدیر:
ته:کسی نخواست تو معلمشون باشی "سرد"
هانا:خب اونا میتونن تو کلاس من نباشم "بی توجه"
ته:باشه پس ۳ روز دیگه بهشون بگو"پوزخند'
هانا:تازه تو گروهشون گذاشتم فردا امتحان میگیرم حالا هم اگر اجازه بدی میخوام سوال طرح کنم "بی حال"
ته:اوکی "رفت"
"بعد از ظهر"
کوک:جیسو چی شد که بدون هانا اومدی پایین تو رفتی بیاریش
جیسو:خوابه از کی تو اتاقه
ته:از ساعت ۲ که اومده "سرد"
ریوجین:داشت چیکار میکرد
جیسو:ای خدا رو میز خواب رفته بود لپتاپ هم جلوش بود تازه لباسشم عوض نکرده بود هنوز "خنده"
سومی:اوخی بچه اینقدر کار میکنه تازه گیر اینم افتاده"رو به ته"
سولا:ولی خب این خونه وقتی هانا اومده یه جَو دیگه ای گرفته
یونگی:موافقم
سولی:بچه ها یه جن اون بالا هست"ترس"
کوک:یا علی"تعجب"
همه به غیر از ته:تهیونگ تو جن داری تو این خونه"ترس"
ته:نخیر"سرد"
هانا:جن و زهرمار "خوابالود"
لینا:اِ بیاین ما هانا رو شناختیم
هانا:یه لطف بزرگ دیگه نیاین تو اون اتاق بی صاحاب "جدی"
همه:چشم
نامی:این یه باکیش هست
کوک:هانا "کیوت"
هانا:مرگ و هانا "رفت"
هوپی:اوخی جونگکوک بیچاره
کوک:هنوز از همه ما کینه داره که بهش نگفتیم مافیا هستیم و به زور مجبورش کردیم ازدواج کنه
اجوما:ببخشید یه خانم هست میگه کار بانو داره راهش بدم
ته:اره"سرد"
سلین:بانو جئون
هانا:چیه "تعجب"
سلین:مارک مرد"ذوق"
هانا:هوووووووووووووووووووووووووو لالالالالالالالا"ذوق"
جیمین:ادمو سگ بگیره ولی جو نگیره
هانا:سلین عزیزم بیا بریم دور دور
اجوما:بانو از ارباب اجازه بگیرین
هانا:نمیخوام سلین سویچ رو بگیر منم اومدم"از پنجره پرید بیرون"
سلین:خب خدانگهدار
"شب"
هانا:خداحافظ سلین و بقیه"خنده"
همه:خداحافظ
هانا:لالالا من برم سوال طرح کنم"ذوق-شاد و شنگول"
پ.کوک:دخترم چیزی شده که شادی
هانا:شما کی اومدین اینجا
م.کوک:یک ساعت پیش منتظر تو بودیم میخوایم با تو و تهیونگ حرف بزنیم"خنده"
هانا:من باید برم به کار های فردام برسم پس فعلا"بی ذوق"
"صبح-دانشگاه"
هانا:خب دانشجو ها ببخشید اگر دو روز زودتر امتحان گرفتم
نزوکو:خیلی بی رحمین
هانا:قبل از امتحان یه سوال کوچیک کی دوست نداره من استادش باشم
همه:ما"خنده"
هانا:خب میخواستم بگم خودمم امروز روز اخر کاریمه تو این دانشگاه برگه ها رو بردارید و شروع کنین به امتحان دادن
"بعد از امتحان"
تام:استاد امتحان خیلی اسون بود ببخشید بخاطر حرف ما ما شوخی کردیم
هانا:من جدی سوال پرسیدم و ممنون از جوابتون چون نمیخواستم وقتی میرم کسی از این کلاس ناراحت بشه "در حال صحیح"
رالی:استاد چرا امتحانی که میخواستین سخت باشه رو اسون سوال در اوردین
هانا:چون حال نداشتم "بدون توجه" خب الان زنگ میخوره و معلم بعدی میاد اینم برگه ها خداحافظ "خنده"
"زنگ تفریح"
مدیر:
۶.۱k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.