از رو کاناپه پا شدی و پریدی تو بغلش
از رو کاناپه پا شدی و پریدی تو بغلش
جیمین: شششش...اروم باش باید بشینی وضعت زیادی خوب نیس صبر کن من بال هاتو درمون کنم
هانا؛: نمیخوام من هیچی نمیخوام فقط میخوام محکم بغلم کنی در حدی که ذوب شم
جیمین: مستی نه؟!
هانا: خب شامپاین خوردم ولی خودت میدونی باید دو بطری بخوردم که مست کنم
جیمین: راس میگی :/
چونشو گرفتی و لباتو محکم رو لباش کوبیدی و بی حرکت نگه داشتی که اون بوسه رو شروع کنه
ازت جدا شد و سرتو با دستاش گرفت و وحشیانه لباتو بوسید و مکید
وسط بوسه هاش غرید: خیلی وقت بود ...دنبال چنین ... بوسه ای ... بودم
ازت جدا شد و نشست رو کاناپه که تو هم رو پاهاش نشستی و سرتو رو شونش گذاشتی
جیمین: بگو چی شده ...
هانا: بهم خیانت کرد
جیمین: چی؟! با کی؟!
هانا: کوکی
جیمین: تو مستی!!!!
هانا: نیستم جیمیننننننننننن نیستم!!!!!!!!!!!!!
جیمین بغلت کرد
جیمین: ششش... اروم شو اشکالی نداره من تو هر شرایطی پیشتم
باشنیدن صدای ناله از طبقه ی بالا ازش جدا شدی
هانا: نگو دختر اوردی...
جیمین: چی؟!
هانا: اون صدای ناله چیه ؟😑
از ته دل خندید و از لپت نیشگون گرفت
هانا: چیه خب؟
سرتو گذاشتی سینش
بغلت کرد و رفت بالا
جیمین :بیا نشونت بدم چه دختر خوشگل و جذابی اوردم
رفت و در اتاق رو باز کرد چهارتا توله سگ با نمک
هانا: چه بانمکن!!!!
با شوق بچه گانه داد زدی
جیمین: اسماشونو تو انتخاب کن
هانا: واقعا؟!
جیمین: اره...
یکیش سیاه بود : این.. این دارک
یکیش سفید بود با خال های سیاه: این چوکو 🍫
یکیش سفید بود و از همشون کیوت تر
بغلش کردی
این خوشگله هم : آیس
یکیش هم خیلی شیطون بود
اینم... اینم... پارک جیمین
جیمین: شوخی میکنی؟!
هانا: نه خیلی شبیه توعه 😅
به طرف تخت پرتت کرد و روت خیمه زد
جیمین با چشمای خیس و صدای بغض الود گفت :
بازم مال منی؟... عشق منی؟... دیگه ترکم نمیکنی؟!
لباشو بوسیدی
هانا: نه من عاشقتم جیمین شیی
بغلت کرد
پتو ور روی هردوتون کشیدی و چشماتو بستی
جیمین زمزمه کرد : چقد خوبه عشقم تو بغلم باشه
موهاشو نوازش کردی و بوسیدی
توی اون بازو های قوی احساس ارامش و امنیت میکردی
نظر فراموش نشه 😘🌟
جیمین: شششش...اروم باش باید بشینی وضعت زیادی خوب نیس صبر کن من بال هاتو درمون کنم
هانا؛: نمیخوام من هیچی نمیخوام فقط میخوام محکم بغلم کنی در حدی که ذوب شم
جیمین: مستی نه؟!
هانا: خب شامپاین خوردم ولی خودت میدونی باید دو بطری بخوردم که مست کنم
جیمین: راس میگی :/
چونشو گرفتی و لباتو محکم رو لباش کوبیدی و بی حرکت نگه داشتی که اون بوسه رو شروع کنه
ازت جدا شد و سرتو با دستاش گرفت و وحشیانه لباتو بوسید و مکید
وسط بوسه هاش غرید: خیلی وقت بود ...دنبال چنین ... بوسه ای ... بودم
ازت جدا شد و نشست رو کاناپه که تو هم رو پاهاش نشستی و سرتو رو شونش گذاشتی
جیمین: بگو چی شده ...
هانا: بهم خیانت کرد
جیمین: چی؟! با کی؟!
هانا: کوکی
جیمین: تو مستی!!!!
هانا: نیستم جیمیننننننننننن نیستم!!!!!!!!!!!!!
جیمین بغلت کرد
جیمین: ششش... اروم شو اشکالی نداره من تو هر شرایطی پیشتم
باشنیدن صدای ناله از طبقه ی بالا ازش جدا شدی
هانا: نگو دختر اوردی...
جیمین: چی؟!
هانا: اون صدای ناله چیه ؟😑
از ته دل خندید و از لپت نیشگون گرفت
هانا: چیه خب؟
سرتو گذاشتی سینش
بغلت کرد و رفت بالا
جیمین :بیا نشونت بدم چه دختر خوشگل و جذابی اوردم
رفت و در اتاق رو باز کرد چهارتا توله سگ با نمک
هانا: چه بانمکن!!!!
با شوق بچه گانه داد زدی
جیمین: اسماشونو تو انتخاب کن
هانا: واقعا؟!
جیمین: اره...
یکیش سیاه بود : این.. این دارک
یکیش سفید بود با خال های سیاه: این چوکو 🍫
یکیش سفید بود و از همشون کیوت تر
بغلش کردی
این خوشگله هم : آیس
یکیش هم خیلی شیطون بود
اینم... اینم... پارک جیمین
جیمین: شوخی میکنی؟!
هانا: نه خیلی شبیه توعه 😅
به طرف تخت پرتت کرد و روت خیمه زد
جیمین با چشمای خیس و صدای بغض الود گفت :
بازم مال منی؟... عشق منی؟... دیگه ترکم نمیکنی؟!
لباشو بوسیدی
هانا: نه من عاشقتم جیمین شیی
بغلت کرد
پتو ور روی هردوتون کشیدی و چشماتو بستی
جیمین زمزمه کرد : چقد خوبه عشقم تو بغلم باشه
موهاشو نوازش کردی و بوسیدی
توی اون بازو های قوی احساس ارامش و امنیت میکردی
نظر فراموش نشه 😘🌟
۶۶.۷k
۰۵ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.