پارت ۱۵
اتتتت چند ساعت گذشت پس چیشد چرا بیرون نیومد اوففف که مامان بابام رسیدن
م.ش: شوکا ات کوش چیشد
شوگا : هنوز بیرون نیومد (بغض)
نمیدونم چرا ولی بغض کردم الان فقط دلم یه چیزیو میخواست اتو که در اتاق عمل باز شد اتو بردن تو یه اتاق منم دنبالشون میرفتم وقتی بردن رفتم پیش دکتر
شوگا: آقا دکتر چیش..چیشد کی بیهوش میاد
دکتر: وضعیت ات زیاد خوب نیس الان تو کما رفته
شوگا : چییی(داد) پس تو اینجا چکاریییی نگاه ات باید خوب شه وگرنه بیمارستان رو سرت خراب میکنم (داد)
دکتر : آقا اروم باشین
م.ش : پسرم اروم باش بیمارستانه
شوگا : مامان چجوری اروم باشم ات تو کما رفته بهش بگو برگرده اتت(گریه)
ب.ش: تو داری گریه میکنی وقتی تو شرکت دل ات شکستی باید فکرشو میگردی ات خودش بهم گفت که عاشق توه میخواد دلتو بدست بیار
شوکا : چ..چی چرا زودتر نگفتین
م.ش: پسرم تو اروم باش(دست شوگا رو میگیره)
شوکا : ولم کن من میرم پیش ات
رفتم تو اتاق کنار تخت ات یه صندلی بود نشستم
شوگا : چرا بهم نگفتی که دوستم داری اصلا چرا الان برام مهم شدی برایچی دارم برات گریه میکنم ات تورو خدا تو فقط بلند شو (دست ات گرفت ) من دوست دارم لطفا بیدا شو(گریه )
ویو ات
وقتی از شرکت خارج شدم فقط بدو میکردم که وقتی به خودم اومد دیدن وست خیابونم که یه ماشین مکم بهم زدو سیاهی صدای یک نفرو شنیدم که میگفت دوست دارم اون صدای شوگاست وقتی چشمامو باز کردم ..
م.ش: شوکا ات کوش چیشد
شوگا : هنوز بیرون نیومد (بغض)
نمیدونم چرا ولی بغض کردم الان فقط دلم یه چیزیو میخواست اتو که در اتاق عمل باز شد اتو بردن تو یه اتاق منم دنبالشون میرفتم وقتی بردن رفتم پیش دکتر
شوگا: آقا دکتر چیش..چیشد کی بیهوش میاد
دکتر: وضعیت ات زیاد خوب نیس الان تو کما رفته
شوگا : چییی(داد) پس تو اینجا چکاریییی نگاه ات باید خوب شه وگرنه بیمارستان رو سرت خراب میکنم (داد)
دکتر : آقا اروم باشین
م.ش : پسرم اروم باش بیمارستانه
شوگا : مامان چجوری اروم باشم ات تو کما رفته بهش بگو برگرده اتت(گریه)
ب.ش: تو داری گریه میکنی وقتی تو شرکت دل ات شکستی باید فکرشو میگردی ات خودش بهم گفت که عاشق توه میخواد دلتو بدست بیار
شوکا : چ..چی چرا زودتر نگفتین
م.ش: پسرم تو اروم باش(دست شوگا رو میگیره)
شوکا : ولم کن من میرم پیش ات
رفتم تو اتاق کنار تخت ات یه صندلی بود نشستم
شوگا : چرا بهم نگفتی که دوستم داری اصلا چرا الان برام مهم شدی برایچی دارم برات گریه میکنم ات تورو خدا تو فقط بلند شو (دست ات گرفت ) من دوست دارم لطفا بیدا شو(گریه )
ویو ات
وقتی از شرکت خارج شدم فقط بدو میکردم که وقتی به خودم اومد دیدن وست خیابونم که یه ماشین مکم بهم زدو سیاهی صدای یک نفرو شنیدم که میگفت دوست دارم اون صدای شوگاست وقتی چشمامو باز کردم ..
۱۳.۱k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲