بی تی اس و بلک پینک پارت ۱۲
(لیسا&کوک)
لیسا: هوممم ، کوک.
کوک : جونم.
لیسا: نظرت در مورد این گردنبند برای تولد جنی چیه؟
کوک: فکر نکنم ایده ی خوبی باشه.
لیسا: با ناراحتی ،چرا؟
کوک: عزیزمشاید تهیونگ بخواد اینجور چیزارو برای تولد جنی بخره.
کوک: عاممممم اها فهمیدم.
لیسا: چی؟
کوک: ادکلن.
لیسا: عاا آره .
کوک: ایده یخوبیه؟
لیسا : آره عشقم .
کوک: خب پس من چی بگیرم؟
لیسا: نظرت در مورد یک ...
کوک: چی؟
لیسا: درمورد یه آلبوم چیه؟
کوک: چه آلبومی؟
لیسا: جنی خیلی دوست آلبوم آهنگای ava max رو دوست داره.
(چیزی به ذهنم نرسید اینو نوشتم)
کوک: باشه.
بعد از اتمام خریدای کوک و لیسا، رفتن به خونه .
لیسا خیلی وسواس داشت و با دیدن صحنه ی اینکه جنی وته کل خونه رو به هم ریختن ، واقعا آزرده شد..
کوک: عزیزم تو برو تو اتاق من الان درستشون میکنم.
کوک: جیننننننننننن
جین: هو وحشی چته؟
کوک: بلند شو بینم . ببینم لیسا رو ناراحت کردی.
جنی: اون مشما ها چیه؟
میخام ببینم .
کوک: چیزی نیست.
جنی: بده میخام ببینم چیه؟
کوک: ای بابا ولش کن میگم.
جنی: با ناراحتی رفت تو اتاق.
ته: زد تو گوش کوکو گفت : چرا ناراحتش کردی؟
کوکم: که اشک تو چشماش حلقه زد ، مشما ها که شیشه ای بود رو محکم کوبید رو زمین و همه جا خوردن شیشه شد.
لیسا زود در رو باز کرد . کوک چی شده؟
کوکم زود از خونه رفت.
لیسا خاست بره دنبالش. وقتی دید ادکلن شکسته و آلبوم خیس شده واقعا ناراحت شد و نشست رو زمین .و گفت : جین.
ته: ها؟
لیسا: جنی رو ببر ببرون همین الان.
ته: کوکچشه؟
لیسا: گفتم برین بیرونننن.
بعد شروع به تمیزکردن خونه شد.
شب شد .
جیسو وجین که داشتن برای اجرای فرداشون آماده میشدن.
رزی و جیمینم.قرار شد شب دیر بیان.
تهیونگم دست جنی روگرفت و برد خونه ی خودش.
ساعت ۴ شب بود که کوکاومد.
لیسا: تقصیرمن چیه؟
کوک: لیسا واقعا عذر میخام ، من جب..
لیسا: حرف نزن.دلیلت برای اینکه ناراحت بشی قانعه کننده نبود.
چرا انقدر زود تسلیم ته شدی؟ اونفقط دو سال ازت بزرگتره.
من واقعا انرژی ندارمبخوام فردا برم جشن.
کوک: هیچکس نمیره.
لیسا: چی؟
کوک: جیسوو جین که اجرا دارن.
جیمین همکه قضیه رو فهمید گفتش منو رزی هم نمیایم.
جنی و تهیونگخودشون تولدو میگیرن.
لیسا: عااااه چه بهتر.
پایان پارت
لیسا: هوممم ، کوک.
کوک : جونم.
لیسا: نظرت در مورد این گردنبند برای تولد جنی چیه؟
کوک: فکر نکنم ایده ی خوبی باشه.
لیسا: با ناراحتی ،چرا؟
کوک: عزیزمشاید تهیونگ بخواد اینجور چیزارو برای تولد جنی بخره.
کوک: عاممممم اها فهمیدم.
لیسا: چی؟
کوک: ادکلن.
لیسا: عاا آره .
کوک: ایده یخوبیه؟
لیسا : آره عشقم .
کوک: خب پس من چی بگیرم؟
لیسا: نظرت در مورد یک ...
کوک: چی؟
لیسا: درمورد یه آلبوم چیه؟
کوک: چه آلبومی؟
لیسا: جنی خیلی دوست آلبوم آهنگای ava max رو دوست داره.
(چیزی به ذهنم نرسید اینو نوشتم)
کوک: باشه.
بعد از اتمام خریدای کوک و لیسا، رفتن به خونه .
لیسا خیلی وسواس داشت و با دیدن صحنه ی اینکه جنی وته کل خونه رو به هم ریختن ، واقعا آزرده شد..
کوک: عزیزم تو برو تو اتاق من الان درستشون میکنم.
کوک: جیننننننننننن
جین: هو وحشی چته؟
کوک: بلند شو بینم . ببینم لیسا رو ناراحت کردی.
جنی: اون مشما ها چیه؟
میخام ببینم .
کوک: چیزی نیست.
جنی: بده میخام ببینم چیه؟
کوک: ای بابا ولش کن میگم.
جنی: با ناراحتی رفت تو اتاق.
ته: زد تو گوش کوکو گفت : چرا ناراحتش کردی؟
کوکم: که اشک تو چشماش حلقه زد ، مشما ها که شیشه ای بود رو محکم کوبید رو زمین و همه جا خوردن شیشه شد.
لیسا زود در رو باز کرد . کوک چی شده؟
کوکم زود از خونه رفت.
لیسا خاست بره دنبالش. وقتی دید ادکلن شکسته و آلبوم خیس شده واقعا ناراحت شد و نشست رو زمین .و گفت : جین.
ته: ها؟
لیسا: جنی رو ببر ببرون همین الان.
ته: کوکچشه؟
لیسا: گفتم برین بیرونننن.
بعد شروع به تمیزکردن خونه شد.
شب شد .
جیسو وجین که داشتن برای اجرای فرداشون آماده میشدن.
رزی و جیمینم.قرار شد شب دیر بیان.
تهیونگم دست جنی روگرفت و برد خونه ی خودش.
ساعت ۴ شب بود که کوکاومد.
لیسا: تقصیرمن چیه؟
کوک: لیسا واقعا عذر میخام ، من جب..
لیسا: حرف نزن.دلیلت برای اینکه ناراحت بشی قانعه کننده نبود.
چرا انقدر زود تسلیم ته شدی؟ اونفقط دو سال ازت بزرگتره.
من واقعا انرژی ندارمبخوام فردا برم جشن.
کوک: هیچکس نمیره.
لیسا: چی؟
کوک: جیسوو جین که اجرا دارن.
جیمین همکه قضیه رو فهمید گفتش منو رزی هم نمیایم.
جنی و تهیونگخودشون تولدو میگیرن.
لیسا: عااااه چه بهتر.
پایان پارت
۳۳.۴k
۱۸ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.