19
_ات ببخشید ، نمیتونیم بریم خونه
+چرا
_خب.. بابام زنگ زد گفت بریم خونه شون
+خب بریم اشکال نداره فردا شب
_(لبخند)
دین دین(مثلا صدای زنگ در)
پدر ته:اجوما برو درو باز کن
اجوما:چشم
_سلام پدر
+سلام
پدر ته:سلام ....بفرمایید بشینید
_خب پدر موضوع چیه
پدر ته:خب شرکت شریکمون وارثشون چند ماه دیگه به دنیا میاد منم به شما گفتم بیاین که بهتون بگم من همین پسر رو دارم و زودتر برام وارث بیارین
_پدر جان قبل از بچه من وارث میشم بعدش که مردم بچه وارث میشه
اندکی بعد
+_خدانگهدار
-خب شنیدی که
+اره
_پس از الان یکسالت شروع میشه بعد از این یکسال از هم جدا میشیم
+اره میدونم
_خوبه که میدونی
+چرا
_خب.. بابام زنگ زد گفت بریم خونه شون
+خب بریم اشکال نداره فردا شب
_(لبخند)
دین دین(مثلا صدای زنگ در)
پدر ته:اجوما برو درو باز کن
اجوما:چشم
_سلام پدر
+سلام
پدر ته:سلام ....بفرمایید بشینید
_خب پدر موضوع چیه
پدر ته:خب شرکت شریکمون وارثشون چند ماه دیگه به دنیا میاد منم به شما گفتم بیاین که بهتون بگم من همین پسر رو دارم و زودتر برام وارث بیارین
_پدر جان قبل از بچه من وارث میشم بعدش که مردم بچه وارث میشه
اندکی بعد
+_خدانگهدار
-خب شنیدی که
+اره
_پس از الان یکسالت شروع میشه بعد از این یکسال از هم جدا میشیم
+اره میدونم
_خوبه که میدونی
۲.۲k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.