پارت ۲۷
ویو یونا
کنترل گرفتم دستم
یونا. واسه بار آخر میپرسم...اون عکس و فیلما کجان؟
لونا. خودت پیداش کن
یونا. به نظرت چقدر خوبه؟ ۳۰۰؟
لونا. هر غلطی میخوای بکن
روشنش کردم
لونا. *جیغ...انگار تمام بدنش داشت از هم میپاشید
یونا. هنوزم نمیگی؟
لونا. .......
یونا. حرف بزن
لونا. .......
یونا. مثل اینکه تو نمیخوای آدم شی
گذاشتمش رو ۶۰۰ و روشنش کردم
لونا. میگم ( جیغ )
یونا. خوبه
لونا. بلف زدم تا بتونم ا.تو بکشم اما شما خیلی زودتر اومدید
یونا. دخترهی
اومدم برم سمتش که هوسوک دستمو گرفت
هوسوک. ولش کن
یونا. شوخیت گرفته؟ چطور به این راحتی میتونه بگه میخواسته ا.تو بکشه؟
هوسوک. بذار خود ا.ت اینکارو بکنه
یونا. هوففف باشه
هوسوک. بیا بریم پیشش
یونا. باشه
نگای لونا کردم دیدم بیهوش شده...بهتر اصا
با هوسوک رفتیم توی اتاق ا.ت...دیدم به هوش اومد...رفتم و خودمو تو بغلش اتداختم
ا.ت. آخ
یونا. ببخشید ببخشید حواسم نبود
ا.ت. نه عیب نداره
هوسوک. درد نداری؟
ا.ت. نه حالم خوبه
یونا. عوضی نگا چیکار کرده باهات
ا.ت. تقصیر خودم بود باید اسلحشو میگرفتم بعدش میرفتم از اتاق بیرون
یونا. نه اینا همش تقصیر منه
هوسوک. این باز شروع کرد
ا.ت. یونا چرت و پرت نگو دیگه
یونا. چرت و پرت چیه خب راست میگم
ا.ت. آره تو تیر زدی بهم به خاطر همین تقصیر توعه
کای از در اومد تو
کای. ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت. آره خوبم مرسی
ا.ت. جیمین کجاس؟ اون نیومده؟
سَرمونو انداختیم پایین
ا.ت. پس نیومده
یونا. میخوای با لونا چیکار کنی؟
ا.ت. نمیتونم بکشمش
یونا. چرا؟
ا.ت. هنوز خیلی از افراد کوک منو نمیشناسن و اینطوری قدرتم از جیون کمتره واسه همین اگه بکشمش راحت بهم حمله میکنه...باید تا ۱۸ سالگی صبر کنم اون موقع میتونم کار همشونو تموم کنم
یونا. همشون منظورت کیه؟
ا.ت. جیون جون وو و لونا
هوسوک. اما جیمین داغون میشه
ا.ت. اون خودش انتخاب میکنه
کای. داری کار اشتباهی میکنی
ا.ت. تا ۱۸ سالگیم هنوز یک سال و دو ماه مونده معلوم نیست تا اون موقع چی میشه
کای. لونا رو آزاد کنم؟
ا.ت. نه خودم میرم پیشش
ا.ت اومد از رو تخت بلند شه که یونا نذاشت
یونا. هنوز خوب نشدی
ا.ت. مشکلی نیست میتونم راه برم
یونا. منم باهات میام
ا.ت. یونا من خوبم
یونا. میگم منم باهات میام
ا.ت. منم میگم نه
یونا. خیلی لجبازی
ا.ت. میدونم
ا.ت رفت و در اتاق رو باز کرد تا بره بیرون که هوسوک یه قدم رفت سمتش
ا.ت. هیچکس دنبالم نمیاد ( بلند )
بعدشم از اتاق رفت بیرون...رفت سمت زیر زمین...دید لونا بیهوش افتاده رو زمین...یه چاقو برداشت و یکم از دست لونا رو باهاش برید...با خونش پشت لباس لونا نوشت جئون ا.ت...بعدشم یه سطل آب یخ ریخت رو یونا تا به هوش بیاد
لونا. عوضی
ا.ت. بهتره بری خونه بابابزرگ جونت نگرانته...بیایین اینو ببرینش عمارت پارک
ا.ت. * تو گوش نگهبان. حواستون باشه تا وقتی به عمارت پارک برسه خون روی لباسش باشه
نگهبان. چشم
لونا رو بردن...رفتم گوشیمو برداشتم تا شاید جیمین بهم زنگ زده باشه اما حتی یه پیام هم بهم نداده بود
کنترل گرفتم دستم
یونا. واسه بار آخر میپرسم...اون عکس و فیلما کجان؟
لونا. خودت پیداش کن
یونا. به نظرت چقدر خوبه؟ ۳۰۰؟
لونا. هر غلطی میخوای بکن
روشنش کردم
لونا. *جیغ...انگار تمام بدنش داشت از هم میپاشید
یونا. هنوزم نمیگی؟
لونا. .......
یونا. حرف بزن
لونا. .......
یونا. مثل اینکه تو نمیخوای آدم شی
گذاشتمش رو ۶۰۰ و روشنش کردم
لونا. میگم ( جیغ )
یونا. خوبه
لونا. بلف زدم تا بتونم ا.تو بکشم اما شما خیلی زودتر اومدید
یونا. دخترهی
اومدم برم سمتش که هوسوک دستمو گرفت
هوسوک. ولش کن
یونا. شوخیت گرفته؟ چطور به این راحتی میتونه بگه میخواسته ا.تو بکشه؟
هوسوک. بذار خود ا.ت اینکارو بکنه
یونا. هوففف باشه
هوسوک. بیا بریم پیشش
یونا. باشه
نگای لونا کردم دیدم بیهوش شده...بهتر اصا
با هوسوک رفتیم توی اتاق ا.ت...دیدم به هوش اومد...رفتم و خودمو تو بغلش اتداختم
ا.ت. آخ
یونا. ببخشید ببخشید حواسم نبود
ا.ت. نه عیب نداره
هوسوک. درد نداری؟
ا.ت. نه حالم خوبه
یونا. عوضی نگا چیکار کرده باهات
ا.ت. تقصیر خودم بود باید اسلحشو میگرفتم بعدش میرفتم از اتاق بیرون
یونا. نه اینا همش تقصیر منه
هوسوک. این باز شروع کرد
ا.ت. یونا چرت و پرت نگو دیگه
یونا. چرت و پرت چیه خب راست میگم
ا.ت. آره تو تیر زدی بهم به خاطر همین تقصیر توعه
کای از در اومد تو
کای. ا.ت حالت خوبه؟
ا.ت. آره خوبم مرسی
ا.ت. جیمین کجاس؟ اون نیومده؟
سَرمونو انداختیم پایین
ا.ت. پس نیومده
یونا. میخوای با لونا چیکار کنی؟
ا.ت. نمیتونم بکشمش
یونا. چرا؟
ا.ت. هنوز خیلی از افراد کوک منو نمیشناسن و اینطوری قدرتم از جیون کمتره واسه همین اگه بکشمش راحت بهم حمله میکنه...باید تا ۱۸ سالگی صبر کنم اون موقع میتونم کار همشونو تموم کنم
یونا. همشون منظورت کیه؟
ا.ت. جیون جون وو و لونا
هوسوک. اما جیمین داغون میشه
ا.ت. اون خودش انتخاب میکنه
کای. داری کار اشتباهی میکنی
ا.ت. تا ۱۸ سالگیم هنوز یک سال و دو ماه مونده معلوم نیست تا اون موقع چی میشه
کای. لونا رو آزاد کنم؟
ا.ت. نه خودم میرم پیشش
ا.ت اومد از رو تخت بلند شه که یونا نذاشت
یونا. هنوز خوب نشدی
ا.ت. مشکلی نیست میتونم راه برم
یونا. منم باهات میام
ا.ت. یونا من خوبم
یونا. میگم منم باهات میام
ا.ت. منم میگم نه
یونا. خیلی لجبازی
ا.ت. میدونم
ا.ت رفت و در اتاق رو باز کرد تا بره بیرون که هوسوک یه قدم رفت سمتش
ا.ت. هیچکس دنبالم نمیاد ( بلند )
بعدشم از اتاق رفت بیرون...رفت سمت زیر زمین...دید لونا بیهوش افتاده رو زمین...یه چاقو برداشت و یکم از دست لونا رو باهاش برید...با خونش پشت لباس لونا نوشت جئون ا.ت...بعدشم یه سطل آب یخ ریخت رو یونا تا به هوش بیاد
لونا. عوضی
ا.ت. بهتره بری خونه بابابزرگ جونت نگرانته...بیایین اینو ببرینش عمارت پارک
ا.ت. * تو گوش نگهبان. حواستون باشه تا وقتی به عمارت پارک برسه خون روی لباسش باشه
نگهبان. چشم
لونا رو بردن...رفتم گوشیمو برداشتم تا شاید جیمین بهم زنگ زده باشه اما حتی یه پیام هم بهم نداده بود
۵.۹k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.