تک پارتی هندسام ( جین)
جین: بی حال روی تخت افتاده بودم.سرم خیلی درد میکرد گلودرد وحشتناکی داشتم بدنم داغ بود تب داشتم.انقدر حالم بد بود ک حتی نمی تونستم پاشم برم دکتور از این دختره هم نمیتونم کمک بخوام یعنی اگ بخوامم نمیشه چون همین دیشب از خونه انداختمش بیرون .کسی خونه نبود پتو رو کشیدم رو خودم ک صدای باز شدن در امد فک کنم ا/ ت بود.
ا/ ت: امدم شارژرمو بردارم فک نکن دلم واسه تو سوخته ها ا
ا/ ت: از دیشب حالش بد بود ...ولی .. اصلا به من چه اما دلم نیومد رفتم تو اتاق پیشش.تا بهش سر بزنم حالش حسابی بد بود امدم جلو دستمو گذاشتم رو پیشونیش انگار روش آب جوش ریخته بودن . سریع دستمو پس زد گفت: برو کنار چی میخوای تو هم مریض میشی برو عقب... از خونم گمشو بیرون
با این حرفش حسابی کفری شدم بهش گفتم: اصلا به درک تو تب بسوز پسره احمق
از اتاق امدم بیرون اما همین ک خواستم برم بیرون دوباره بهش فکر کردم نکنه حالش بد بشه ولی اون... ولش کن با اینکه زوری ازدواج کرده بودیم ازش متنفر بودم اما اونم ادم بود دیگ
رفتم تو اتاق بهش گفتم: جین چرا نرفتی دکتور؟ جین-: با این حالم نمیتونم رانندگی کنم
ا/ ت: سریع رفتم در کمدشو باز کردم واسش لباس برداشتم دادم بهش اینا رو بپوش حاضر شو ببرمت دکتور
جین: تو؟!!!!
ا/ ت: اره ولی هنوز ازت بدم میاد هاا فقط دلم برات... سوخت . جین لبخندی زد از اتاق بیرون آمدم جین لباساشو عوض کرد بردمش دکتور تو اتاق دکتور نشسته بودیم ک دکتور به جین گفت: حسابی مریض شدی ها و به من اشاره کرد گفت باید همسرت مراقبت باشه کلی بهت برسه. جین به من نگاهی انداخت ک به دکتور گفتم: من همسرش نیستم! جین سرشو پایین انداخت
کارمون ک تموم شد بردمش خونه جین رفت رو تخت دراز کشید منم سریع لباسامو عوض کردم رفتم تو آشپز خونه واسش سوپ پختم بعدشم واسش آب پرتغال گرفتم بردم تو اتاق
جین: اووو دشمن خونیم واسم سوپ درست کرده.؟
ا/ ت: دشمن خونی؟ بزرگش نکن جین.
جین سوپ رو خورد ازم تشکر کرد .
جین: ا/ ت ... ازت... ممنونم با اینکه از خونه بیرون انداختمت ولی بهم کمک کردی. ممنون.
ا/ ت: همه که مثل تو سنگ دل نیستن
جین: یااا سنگ دل نه دیگ در اون حد
بعد دستمو آروم گرفت. گرمی دستش ارامش خواصی داشت.
جین: میشه پیشم بمونی من ... بهت نیاز دارم .. و چهره کیوتی به خودش گرفت مظلومانه نگاهم کرد. دستمو به آرومی فشار داد♥️
لایک یادت نشههه💖 کامت بزار بیب👉
#بی_تی_اس
ا/ ت: امدم شارژرمو بردارم فک نکن دلم واسه تو سوخته ها ا
ا/ ت: از دیشب حالش بد بود ...ولی .. اصلا به من چه اما دلم نیومد رفتم تو اتاق پیشش.تا بهش سر بزنم حالش حسابی بد بود امدم جلو دستمو گذاشتم رو پیشونیش انگار روش آب جوش ریخته بودن . سریع دستمو پس زد گفت: برو کنار چی میخوای تو هم مریض میشی برو عقب... از خونم گمشو بیرون
با این حرفش حسابی کفری شدم بهش گفتم: اصلا به درک تو تب بسوز پسره احمق
از اتاق امدم بیرون اما همین ک خواستم برم بیرون دوباره بهش فکر کردم نکنه حالش بد بشه ولی اون... ولش کن با اینکه زوری ازدواج کرده بودیم ازش متنفر بودم اما اونم ادم بود دیگ
رفتم تو اتاق بهش گفتم: جین چرا نرفتی دکتور؟ جین-: با این حالم نمیتونم رانندگی کنم
ا/ ت: سریع رفتم در کمدشو باز کردم واسش لباس برداشتم دادم بهش اینا رو بپوش حاضر شو ببرمت دکتور
جین: تو؟!!!!
ا/ ت: اره ولی هنوز ازت بدم میاد هاا فقط دلم برات... سوخت . جین لبخندی زد از اتاق بیرون آمدم جین لباساشو عوض کرد بردمش دکتور تو اتاق دکتور نشسته بودیم ک دکتور به جین گفت: حسابی مریض شدی ها و به من اشاره کرد گفت باید همسرت مراقبت باشه کلی بهت برسه. جین به من نگاهی انداخت ک به دکتور گفتم: من همسرش نیستم! جین سرشو پایین انداخت
کارمون ک تموم شد بردمش خونه جین رفت رو تخت دراز کشید منم سریع لباسامو عوض کردم رفتم تو آشپز خونه واسش سوپ پختم بعدشم واسش آب پرتغال گرفتم بردم تو اتاق
جین: اووو دشمن خونیم واسم سوپ درست کرده.؟
ا/ ت: دشمن خونی؟ بزرگش نکن جین.
جین سوپ رو خورد ازم تشکر کرد .
جین: ا/ ت ... ازت... ممنونم با اینکه از خونه بیرون انداختمت ولی بهم کمک کردی. ممنون.
ا/ ت: همه که مثل تو سنگ دل نیستن
جین: یااا سنگ دل نه دیگ در اون حد
بعد دستمو آروم گرفت. گرمی دستش ارامش خواصی داشت.
جین: میشه پیشم بمونی من ... بهت نیاز دارم .. و چهره کیوتی به خودش گرفت مظلومانه نگاهم کرد. دستمو به آرومی فشار داد♥️
لایک یادت نشههه💖 کامت بزار بیب👉
#بی_تی_اس
۲۵.۵k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.