فیک کوک ( عشق ) پارت 15
از زبان ا/ت :
( صبح)
وقتی بیدار شدم دیدم روی تخت خوابیدم. یکم درو ورمو دیدم که فهمیدم توی اتاق جونگ کوکم.
بلند شدم و رفتم دست و صورتمو بشورم.
بعد اینکه دست و صورتمو شستم جونگ کوک اومد پیشمو گفت : شب راحت خوابیدی؟
گفتم : اره...... ولی چرا خودت تو اتاقت نخوابیدی؟!!!
گفت : خب..... برای اینکه شب رو روی مبل اذیت میشودی .
لبخند زدم و گفتم : ممنون. واقعا شبو راحت خوابیدم.
بعدش منو رسوند خونه و رفتم تا لباسامو عوض کنم. اونم باهام اومد تو خونه.
وقتی لباسو تنم کردم موهامو باز گذاشتم و یه رژ قرمز زدم. ( عکس لباسو میزارم)
رفتم پیش جونگ کوک که گوشیش زنگ خورد .....گفت : من میرم ببینم کیه.
گفتم : باشه.
وقتی رفت یکم با خودم فک کردم. خیلی جونگ کوک رو دوست داشتم. هر روزم بیشتر از روز قبل دوسش داشتم. بعد برگشتم سمت در که درو باز کنم. خیلی اروم گفتم : اخ.... خیلی دوسش دارم.
بعد درو باز کردم و ی نفس عمیق کشیدم. برگشتم که به جونگ کوک بگم بیاد که دیدم پشتمه و با لبخند شیطونی نگام می کنه.
چشام گرد شد و با تعجب گفتم : چرا...... چرا اینجوری نگام می کنی؟!
اروم دستشو گذاشت رو درو و بستش. با تعجب بیشتر گفتم : جونگ کوک.... چیکار می کنی؟!
گفت : ببینم..... کی رو گفتی دوست دارم؟
گفتم : آه...... من که چیزی نگفتم.
بعد خواستم رد شم که دستشو گذاشت اونطرفم. چپ راستم بسته بود. گفت : ولی من خیلی واضح شدیدم که چی گفتی پیشی کوچولو.
یه لبخند پر ترس زدم و گفتم : آه....... خب......
اروم به پایین پاهام نگاه کردم و اروم زانو هامو خم کردم که از زیرش رد شم.
بعد گفتم : یجورایی شخصیه.
بعد اونم باهام اومد پایین تا نتونم فرار کنم. گفت : هوم...... پس منم تا وقتی چیزی نگی نمیزارم بری پیشی کوچولو!!
اخم کردم و دست به سینه شدم و گفتم : به من نگو پیشی کوچولوووووو!!
گفت : تو بهم بگی کی رو دوست داری منم دیگه بهت نمیگم .......... پیشی کوچولو!
بعد رومو کردم اونطرف و گفتم : تو رو گفتممممم. راضی شدی؟!! حالا دیگه بهم نگو پیشی کوچولو!!
لبخندش بیشتر شد و دستاشو برداشت. بعد گفت : هوم.... منم خیلی دوست دارم.
بعد دستامو گرفت و بلندم کرد.
( چند ساعت بعد)
بعد کارمون توی رستون جونگ کوک گفت : ا/ت بیا برسونمت خونه.
منم گفتم : باشه.
بعدش رسوندم خونه و وقتی رفتم خونه لباسمو عوض کردم و خوابیدم.
هوم 😶یکم دیر گذاشتم😶ولی پارت بعدیش رو زود میزارم 🙂
چون خیلی درس دارم نمیتونم پارتارو زیادی بنویسم..... پس مجبورم پارت بعدو زود بزارم 🥺😶
( اسلاید 2 لباس ا/ت)
( صبح)
وقتی بیدار شدم دیدم روی تخت خوابیدم. یکم درو ورمو دیدم که فهمیدم توی اتاق جونگ کوکم.
بلند شدم و رفتم دست و صورتمو بشورم.
بعد اینکه دست و صورتمو شستم جونگ کوک اومد پیشمو گفت : شب راحت خوابیدی؟
گفتم : اره...... ولی چرا خودت تو اتاقت نخوابیدی؟!!!
گفت : خب..... برای اینکه شب رو روی مبل اذیت میشودی .
لبخند زدم و گفتم : ممنون. واقعا شبو راحت خوابیدم.
بعدش منو رسوند خونه و رفتم تا لباسامو عوض کنم. اونم باهام اومد تو خونه.
وقتی لباسو تنم کردم موهامو باز گذاشتم و یه رژ قرمز زدم. ( عکس لباسو میزارم)
رفتم پیش جونگ کوک که گوشیش زنگ خورد .....گفت : من میرم ببینم کیه.
گفتم : باشه.
وقتی رفت یکم با خودم فک کردم. خیلی جونگ کوک رو دوست داشتم. هر روزم بیشتر از روز قبل دوسش داشتم. بعد برگشتم سمت در که درو باز کنم. خیلی اروم گفتم : اخ.... خیلی دوسش دارم.
بعد درو باز کردم و ی نفس عمیق کشیدم. برگشتم که به جونگ کوک بگم بیاد که دیدم پشتمه و با لبخند شیطونی نگام می کنه.
چشام گرد شد و با تعجب گفتم : چرا...... چرا اینجوری نگام می کنی؟!
اروم دستشو گذاشت رو درو و بستش. با تعجب بیشتر گفتم : جونگ کوک.... چیکار می کنی؟!
گفت : ببینم..... کی رو گفتی دوست دارم؟
گفتم : آه...... من که چیزی نگفتم.
بعد خواستم رد شم که دستشو گذاشت اونطرفم. چپ راستم بسته بود. گفت : ولی من خیلی واضح شدیدم که چی گفتی پیشی کوچولو.
یه لبخند پر ترس زدم و گفتم : آه....... خب......
اروم به پایین پاهام نگاه کردم و اروم زانو هامو خم کردم که از زیرش رد شم.
بعد گفتم : یجورایی شخصیه.
بعد اونم باهام اومد پایین تا نتونم فرار کنم. گفت : هوم...... پس منم تا وقتی چیزی نگی نمیزارم بری پیشی کوچولو!!
اخم کردم و دست به سینه شدم و گفتم : به من نگو پیشی کوچولوووووو!!
گفت : تو بهم بگی کی رو دوست داری منم دیگه بهت نمیگم .......... پیشی کوچولو!
بعد رومو کردم اونطرف و گفتم : تو رو گفتممممم. راضی شدی؟!! حالا دیگه بهم نگو پیشی کوچولو!!
لبخندش بیشتر شد و دستاشو برداشت. بعد گفت : هوم.... منم خیلی دوست دارم.
بعد دستامو گرفت و بلندم کرد.
( چند ساعت بعد)
بعد کارمون توی رستون جونگ کوک گفت : ا/ت بیا برسونمت خونه.
منم گفتم : باشه.
بعدش رسوندم خونه و وقتی رفتم خونه لباسمو عوض کردم و خوابیدم.
هوم 😶یکم دیر گذاشتم😶ولی پارت بعدیش رو زود میزارم 🙂
چون خیلی درس دارم نمیتونم پارتارو زیادی بنویسم..... پس مجبورم پارت بعدو زود بزارم 🥺😶
( اسلاید 2 لباس ا/ت)
۱۷.۸k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.