رمان قلب من

p¹²

کوک : چ..چی؟!

ات : مشکلی هس؟!؟

کوک « خیلی خوشگل شدی

ات : اوو ممنون

کوک : بیا موهاتو خودم خشک میکنم

ات : آهوم ممنون

بعد خشک کردن موهای ات

کوک : خب تموم شد

ات : لوازم میکاپ هس

کوک : آهوم بیا

ات : ممنون

بعد میکاپ

کوک : بریم

ات : آهوم ولی نگفتی کجا

کوک : بیا ات رو بغل می‌کنه...لطفاً چشمهاتو ببند

ات : آهوم

کوک : خب بفرما

ات : وقتی چشمامو باز کردم با جمعیت انبوهی روبرو شدم یعنی اینا کی بودن و واس چی اومده بودن یعنی چه اتفاقی افتاده بود داشتم فک میکردم که همه جیغ و داد کردن...عااا اینجا چه خبره

کوک : ی سورپرایز برای شما

ات : برا م...من

کوک : آهوم بیا بشینیم اینجا

ات : ممنونم

ات : بعد از اینکه همه کلی رقصیدن و شادی کردن چراغ ها خاموش شد و کوک ببند شد و ی چراغ روی کوک افتاد...

کوک : ات من دیوونه وار عاشق تو هستم باهام ازدواج میکنی؟!

ات : چ...چی؟!

کوک : قبول میکنی

ات : خب چیزه...

ته : زودباش قبول کنننن

ات : خب بلع قبول میکنم...

کوک : با چیزی که شنیدم قلبم وایستاد ارع اون دیگه واس منه فقط و فقط مال خودم ات رو بغل کردم و تو هوا ورخوندم که همه شروع به جیغ و داد کردن‌‌...

ات : یاااا کوکککک بزارتم زمیننن😂

......