ازدواج قرار دادی ۴۱
ات که دیگه عصبانی شده بود دستش رو از دسته جیمین در آورد و شونه هاش رو گرفت و آروم تکونش داد و گفت:
جیمین به خودت بیا،منم اتم من یونا نیستم، من به این رفتارات عادت ندارم تو داری یه کاری می کنی که من به طرزه عجیبی داره ازت خوشم میاد
جیمین وقتی رفتار ات رو دید چند تا اشک از چشماش افتاد پایین و گفت:
نه تو یونایی،ات از من متنفره،ات هر کاری می کنم بازم از من خوشش نمی یاد
ات:
تو مگه ات رو دوست داری، که اونم از تو خوشش بیاد؟
تو الان منو بوسیدی پی یعنی من یعنی یونا رو دوست داری
جیمین:
نه من دیگه تو رو دوست ندارم،من این کارو کردم تا اون پسری که باهاش به من خیانت کردی ببینه و ولت کنه
ات از حرفه جیمین خنده ی کوچیکی کرد و گفت:
کدوم پسر رو میگی؟
جیمین:
همونی که پشته سره ته
ات که از جواب جیمین شوکه شده بود آروم به پشته سرش نگاه کرد دید که جین یکم اونور ترشون وایساده و داره از خنده غش می کنه ات از خنده ی جین خنده اش گرفته بود با خنده گفت:
جین،بیا منو از دست این داداشت نجات بده،جیمین فکر می کنه من یونا ام و تو هم همون پسری هستی که من باهاش بهش خیانت کردم
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
جیمین به خودت بیا،منم اتم من یونا نیستم، من به این رفتارات عادت ندارم تو داری یه کاری می کنی که من به طرزه عجیبی داره ازت خوشم میاد
جیمین وقتی رفتار ات رو دید چند تا اشک از چشماش افتاد پایین و گفت:
نه تو یونایی،ات از من متنفره،ات هر کاری می کنم بازم از من خوشش نمی یاد
ات:
تو مگه ات رو دوست داری، که اونم از تو خوشش بیاد؟
تو الان منو بوسیدی پی یعنی من یعنی یونا رو دوست داری
جیمین:
نه من دیگه تو رو دوست ندارم،من این کارو کردم تا اون پسری که باهاش به من خیانت کردی ببینه و ولت کنه
ات از حرفه جیمین خنده ی کوچیکی کرد و گفت:
کدوم پسر رو میگی؟
جیمین:
همونی که پشته سره ته
ات که از جواب جیمین شوکه شده بود آروم به پشته سرش نگاه کرد دید که جین یکم اونور ترشون وایساده و داره از خنده غش می کنه ات از خنده ی جین خنده اش گرفته بود با خنده گفت:
جین،بیا منو از دست این داداشت نجات بده،جیمین فکر می کنه من یونا ام و تو هم همون پسری هستی که من باهاش بهش خیانت کردم
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۸.۱k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.